صنعت حکاکی و نقاشی، قلمکاری، مخطط به خطوط پهن و طویل منقش براههای سیاه و سفید یا دو رنگ دیگر. (یادداشت مؤلف) ، قلمکاری در اصطلاح نردبازان یک درمیان مهره در خانه ها بودن. (یادداشت مؤلف)
صنعت حکاکی و نقاشی، قلمکاری، مخطط به خطوط پهن و طویل منقش براههای سیاه و سفید یا دو رنگ دیگر. (یادداشت مؤلف) ، قلمکاری در اصطلاح نردبازان یک درمیان مهره در خانه ها بودن. (یادداشت مؤلف)
ضربۀ مؤثر و قاطع. جراحت کشنده و عمیق (کاری در این ترکیب بمعنی کارگر ومؤثر است). جراحت بزرگ و جراحتی که بیکی از آلات عمده بدن برخورد کرده و مهلک باشد. رجوع به ناظم الاطباء، آنندراج و زخم شود
ضربۀ مؤثر و قاطع. جراحت کشنده و عمیق (کاری در این ترکیب بمعنی کارگر ومؤثر است). جراحت بزرگ و جراحتی که بیکی از آلات عمده بدن برخورد کرده و مهلک باشد. رجوع به ناظم الاطباء، آنندراج و زخم شود
عمل ستمکار. ظالمی. ستمگری. جور. ظلم: این کارد نه از بهر ستمکاری کردند انگورنه از بهر نبیذ است بچرخشت. رودکی. داده ست بدو ایزد خلق همه عالم را وایزد نکند هرگز بر خلق ستمکاری. منوچهری. در طاعت بیطاقت و بی توش چرایی ای گاه ستمکاری با طاقت و با توش. ناصرخسرو. گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم زآنکه از روی ستمکاری است اندک عمر باز. سنایی. ز باد جور ستمکاری و بلیت من جراحت دل مظلوم را رسید ستیم. سوزنی. دادگری شرط جهانداری است شرط جهان بین که ستمکاری است. نظامی. ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان. سعدی
عمل ستمکار. ظالمی. ستمگری. جور. ظلم: این کارد نه از بهر ستمکاری کردند انگورنه از بهر نبیذ است بچرخشت. رودکی. داده ست بدو ایزد خلق همه عالم را وایزد نکند هرگز بر خلق ستمکاری. منوچهری. در طاعت بیطاقت و بی توش چرایی ای گاه ستمکاری با طاقت و با توش. ناصرخسرو. گر همی عمر ابد خواهی بپرهیز از ستم زآنکه از روی ستمکاری است اندک عمر باز. سنایی. ز باد جور ستمکاری و بلیت من جراحت دل مظلوم را رسید ستیم. سوزنی. دادگری شرط جهانداری است شرط جهان بین که ستمکاری است. نظامی. ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان. سعدی
که تخم کارد. کارندۀتخم. برزگر. که تخم افشاند. تخم کارنده: این عهدشکن که روزگار است چون برزگران تخمکار است. نظامی. دل تخمکاران بود رنج کش چو خرمن برآید بخندند خوش. سعدی (بوستان)
که تخم کارد. کارندۀتخم. برزگر. که تخم افشاند. تخم کارنده: این عهدشکن که روزگار است چون برزگران تخمکار است. نظامی. دل تخمکاران بود رنج کش چو خرمن برآید بخندند خوش. سعدی (بوستان)
ترس از خدا و تقوی و پرهیزگاری. (ناظم الاطباء) : گه از آزمودن سخن گستری گه از ترسکاری حدیث آوری. شمسی (یوسف و زلیخا). سر از عالم ترسکاری برآر بترس از کسی کو نشد ترسکار. نظامی. فضایل پسندیده و سیرت عادله و پرهیزکاری و ترسکاری شعار و دثار او بود. (تاریخ قم ص 6). بعلم و ورع و ترسکاری و... راجح آمده. (تاریخ قم ص 9) ، رهبانیت. (مهذب الاسماء)
ترس از خدا و تقوی و پرهیزگاری. (ناظم الاطباء) : گه از آزمودن سخن گستری گه از ترسکاری حدیث آوری. شمسی (یوسف و زلیخا). سر از عالم ترسکاری برآر بترس از کسی کو نشد ترسکار. نظامی. فضایل پسندیده و سیرت عادله و پرهیزکاری و ترسکاری شعار و دثار او بود. (تاریخ قم ص 6). بعلم و ورع و ترسکاری و... راجح آمده. (تاریخ قم ص 9) ، رهبانیت. (مهذب الاسماء)
بی ربطی در کار و عمل، خام دستی، بی وقوفی، کودنی، (ناظم الاطباء)، عمل خامکار: ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی او گر شحنۀ بدگوی او در حلقم افغان نشکند، خاقانی، خوی او از خامکاری کم نکرد سینۀ من سوخت چشمش نم نکرد، خاقانی، لیکن از خامکاری پدرت سایۀ چتر دور شد ز سرت، نظامی، بعشق اندر صبوری خامکاریست بنای عاشقی بر بیقراریست، نظامی
بی ربطی در کار و عمل، خام دستی، بی وقوفی، کودنی، (ناظم الاطباء)، عمل خامکار: ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی او گر شحنۀ بدگوی او در حلقم افغان نشکند، خاقانی، خوی او از خامکاری کم نکرد سینۀ من سوخت چشمش نم نکرد، خاقانی، لیکن از خامکاری پدرت سایۀ چتر دور شد ز سرت، نظامی، بعشق اندر صبوری خامکاریست بنای عاشقی بر بیقراریست، نظامی