بی ربطی در کار و عمل، خام دستی، بی وقوفی، کودنی، (ناظم الاطباء)، عمل خامکار: ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی او گر شحنۀ بدگوی او در حلقم افغان نشکند، خاقانی، خوی او از خامکاری کم نکرد سینۀ من سوخت چشمش نم نکرد، خاقانی، لیکن از خامکاری پدرت سایۀ چتر دور شد ز سرت، نظامی، بعشق اندر صبوری خامکاریست بنای عاشقی بر بیقراریست، نظامی