- تخلیط
- آمیخته کردن، آمیختن
معنی تخلیط - جستجوی لغت در جدول جو
- تخلیط
- مخلوط کردن، درهم کردن، به هم آمیختن، آمیخته کردن
- تخلیط ((تَ))
- درهم کردن، مخلوط کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهی سازی، تهی کردن
خبط و خطا و اشتباه
جاویدان کردن
راه راه بافتن، کشکدارکردن (کشک خط) -1 راه راه بافتن، خط دار کردن چیزی را، جمع تخطیطات
جامه دوزاندن
بیرون کردن، تهی کردن بر تهیدن، وا گذاشتن، بیرون بردن، درون زدایی تهی کردن خالی کردن، رها کردن یله کردن وا گذاشتن، خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را، خالی تهی، تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد. یا تخلیه شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلیه هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمبه تخلیه هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود. یا تخلیه ید. دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید
برگزیدن
خلال شدن، سرکه شدن
خوشبو ساختن
کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن
جدا کردن
ویژه گردانیدن، رها کردن
چیره گردانیدن کسی را
دشگیراندن، دشگیر خواندن واهر دانستن (واهر غلط)، غلط کار خواندن بغلط نسبت دادن، بغلط انداختن، غلط کاری، جمع تغلیطات
جدا کردن، از هم باز کردن، در علوم ادبی شعری که بر وزن ناخوش و بحر ثقیل باشد
بوی خوش مالیدن، خوش بو ساختن
خلیفه گردانیدن کسی به جای خود، کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن، واپس گذاشتن
به غلط انداختن، به غلط نسبت دادن
جاوید کردن، جاودانه کردن، پاینده ساختن
خط کشیدن، خط دار کردن چیزی، اندک خوردن
خالی کردن، تهی ساختن، رها کردن، واگذاشتن
خلاصه کردن، رها کردن، آزاد ساختن، خلاص کردن، خالص کردن، ویژه گردانیدن
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
مسلط ساختن، برگماشتن، حکم و قدرت کسی را بر دیگران روان ساختن
سپس انداختن کسی را، واپس هشتن، باز پس گذاشتن، بازپس گذاری، جمع تخلیفات