- تخریج
- بیرون آوردن
معنی تخریج - جستجوی لغت در جدول جو
- تخریج
- خارج ساختن، بیرون کردن، بیرون آوردن
- تخریج ((تَ))
- یاد دادن، آموختن، بیرون آوردن، بیرون کردن، نفی بلد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویرانی
سوگند مندی، سوگند بسیار بر زبان راندن، در فشار گذاشتن
پاره پاره کردن
خوشه بر آوردن
نا آباد کردن چیزی را، ویران کردن
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
موی بافتن
سخن آرایی، فراخ گریبانی فراخ کردن گریبان
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
برج بنا نهادن
خراب کردن، ویران کردن
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
دور کردن اندوه
دریدن، پاره کردن
Gradualness
Defacement, Demolishment, Destruction
постепенность
порча , разрушение
Allmählichkeit
Zerstörung, Abbruch
поступовість
псування , знищення
stopniowość
zniszczenie
破坏 , 拆除
gradualidade
desfiguração, demolição, destruição