- تخرق
- دروغ بافتن، پارگی، فراخدستی بخشندگی
معنی تخرق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ندانمکار گول
سوخته شدن
دروغ گفتن
پاره پاره کردن
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
دورغ گرفتن، افترا کردن بر کسی
ادب یافتن
دور شدن از یگدیگر
آفتاب گرفتن
راه کردن و راه یافتن
اندک اندک دزدی کردن
خوی کردن خوییدن، ریشه دوانی ریشه دواندن عرق کردن خوی کردن خوی بر افشاندن، بیرون شدن رطوبت زیادی گیاهان بصورت بخار، ریشه دواندن درخت در زمین، جمع تعرقات
پراکنده شدن، پریشان شدن
غلتیدن، بر خود پیچیدن
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
پاره کننده، شکافنده، بسیار دروغ گو
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جدا شدن
راه یافتن، راه پیدا کردن به سوی چیزی یا کسی
خو گرفتن، خوی کسی را پذیرفتن، خود را به خوبی معرفی کردن، خوش خو شدن
ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن، ورقه ورقه شدن جسمی
سر گشته درنده پاره پاره گرداننده، بسیار دروغگو متحیر گرداننده سرگشته کننده. پاره کرده دریده. پاره پاره کننده درنده، بسیار دروغگو: بهر محل محققان را مخراق زن این مخرقان را. (تحفه العراقین در اینجا مراد از مخرقان فیلسوفان است)
عرق کردن، در علم زیست شناسی خارج شدن رطوبت زیادی گیاهان به صورت بخار از منافذ و روزنه های برگ ها
دریدن، پاره کردن
سوختن، سوخته شدن
آوردن و دریدن گول، نادان در کار و عمل گول، نادان در کار و عمل
شکافتن، پاره کردن، چاک دادن، سوراخ، رخنه، شکاف
خرق عادت: کنایه از خلاف عادت، انجام دادن کار غیرعادی و معجزه مانند
خرق عادت: کنایه از خلاف عادت، انجام دادن کار غیرعادی و معجزه مانند