جدول جو
جدول جو

معنی تحمیق - جستجوی لغت در جدول جو

تحمیق
احمق شمردن، نسبت حماقت به کسی دادن، کسی را احمق خواندن
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
فرهنگ فارسی عمید
تحمیق(اِ)
احمق خواندن. (زوزنی) (دهار) (فرهنگ نظام). به حماقت نسبت کردن کسی را. (منتهی الارب). نسبت حماقت به کسی دادن. (ناظم الاطباء). کسی را احمق خواندن و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). کسی را به حمق نسبت دادن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تحمیق
احمق خواندن، بکسی نسبت حماقت دادن
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
فرهنگ لغت هوشیار
تحمیق((تَ))
نسبت حماقت به کسی دادن، احمق شمردن
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
فرهنگ فارسی معین
تحمیق
احمق انگاری، نادان انگاری، نابخردشماری نادان شماری، احمق شمردن، نابخرد دانستن، نسبت حماقت دادن 2
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریق
تصویر تحریق
سوزاندن، چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد، آتش زدن در چیزی، با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحدیق
تصویر تحدیق
نظر دوختن به چیزی، خیره نگریستن، تیز نگریستن، احاطه کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعمیق
تصویر تعمیق
گود کردن، کنایه از غور کردن، دوراندیشی کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنمیق
تصویر تنمیق
کتاب را با خط خوب و جلد و نقش و نگار زینت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
کاری به زور بر عهدۀ کسی گذاشتن، پیغام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمحیق
تصویر تمحیق
پاک کردن، محو کردن، باطل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
حمد کردن، ستایش کردن، ستودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تیز نگریستن، گود افتادن چشم، سرخ شدن از خشم زرد شدن از ترس رنگ به رنگ شدن، ترش نگری تند نگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیق
تصویر تنمیق
شیوایی سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمحیق
تصویر تمحیق
باطل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ژرف اندیشی درون نگری زیر بینی، مغاکیدن مغاک ساختن گود کردن، گود کردن ژرف کردن، غور کردن در امری ژرف اندیشیدن، ژرف اندیشی، جمع تعمیقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمیق
تصویر ترمیق
دایم نگریستن، پیوسته نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
مبالغت کردن، پی در پی ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیس
تصویر تحمیس
سخت گیری در دین، خشم انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیص
تصویر تحمیص
صید کردن آهوان را در نیمروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
حقیقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدیق
تصویر تحدیق
خیره نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحذیق
تصویر تحذیق
دم از زیرکی زدن دم از چیرگی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریق
تصویر تحریق
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
((تَ))
سرخ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریق
تصویر تحریق
((تَ))
سوزانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
((تَ))
درست کردن، درستی امری را بررسی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
((تَ))
ستودن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدیق
تصویر تحدیق
((تَ))
تیز نگریستن، تند نگاه کردن، چشم هشتن، گرد کسی بر آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
((تَ))
بار کردن، کاری را به زور به عهده کسی گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعمیق
تصویر تعمیق
ژرفایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحقیق
تصویر تحقیق
پژوهش، جستجو
فرهنگ واژه فارسی سره