جدول جو
جدول جو

معنی تحدیق

تحدیق
نظر دوختن به چیزی، خیره نگریستن، تیز نگریستن، احاطه کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن
تصویری از تحدیق
تصویر تحدیق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تحدیق

تحدیق

تحدیق
تیز نگریستن، تند نگاه کردن، چشم هشتن، گرد کسی بر آمدن
تحدیق
فرهنگ فارسی معین

تحدیق

تحدیق
تیز نگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحدیج شود، گرد کسی درآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تحریق

تحریق
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
تحریق
فرهنگ لغت هوشیار