جدول جو
جدول جو

معنی تحلیم - جستجوی لغت در جدول جو

تحلیم
بردباری نمودن، به حلم منسوب کردن کسی را
تصویری از تحلیم
تصویر تحلیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
آموزه، آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
واگذاری، گردن نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیم
تصویر تحجیم
تیز نگریستن، بسوی کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحطیم
تصویر تحطیم
شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشیم
تصویر تحشیم
به خشم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیه
تصویر تحلیه
زیور بستن، نشان کسی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
هضم کردن، خرج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیف
تصویر تحلیف
سوگند دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
زیور بر نهادن پیرایه بستن آراستن، یکی از مراتب قوه عقل عملی و آن آراسته شدن با وصاف ستوده و خصال پسندیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
حاکم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیم
تصویر تخلیم
برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظلیم
تصویر تظلیم
ستمکار خواندن ستمگر دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
سلام کردن، تحیت و تکریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصلیم
تصویر تصلیم
از بن بریدن گوشی و بینی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
کسی را چیزی آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیم
تصویر تکلیم
به سخن در آوردن نولاندن به گفت واداشتن، زخم کردن زخماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثلیم
تصویر تثلیم
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیف
تصویر تحلیف
سوگند دادن، قسم دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلیه
تصویر تحلیه
به زیور آراستن، زینت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
استوار کردن، کسی را در کاری یا امری حاکم گردانیدن، کسی را فرمانروا کردن و امری را به او واگذار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
گردن نهادن، رام شدن، واگذار کردن، سپردن، درود، سلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
علم یا هنری را به کسی یاد دادن، کسی را چیزی آموختن، آموزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلیه
تصویر تحلیه
((تَ یِ))
زیور بر نهادن، زینت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
((تَ))
حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلیف
تصویر تحلیف
((تَ))
سوگند دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
((تَ))
کسی را حاکم یا داور کردن، در فارسی به معنای استوار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسلیم
تصویر تسلیم
((تَ))
گردن نهادن، سلام گفتن، پذیرفتن شکست و متوقف کردن جنگ، حالت اطاعت و فرمانبرداری، مطیع، فرمانبردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلیم
تصویر تکلیم
((تَ))
با کسی سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین