جدول جو
جدول جو

معنی تحلس - جستجوی لغت در جدول جو

تحلس
ماندن، رسیدن
تصویری از تحلس
تصویر تحلس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحرس
تصویر تحرس
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدس
تصویر تحدس
خبر خواستن در خفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبس
تصویر تحبس
خود را در بند داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحوس
تصویر تحوس
دلیری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمس
تصویر تحمس
سخت دینی
فرهنگ لغت هوشیار
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
حلم ورزیدن، بردباری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
حلال بودی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلق
تصویر تحلق
حلقه حلقه نشستن گروهی از مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلز
تصویر تحلز
باقی ماندن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلب
تصویر تحلب
روانش روانیدن اشک از چشم یا آب از دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلس
تصویر تخلس
اختلاس، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلس
تصویر تدلس
پنهان شدن و پوشیده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلس
تصویر تطلس
تباهش نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلس
تصویر تقلس
کلاهپوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلس
تصویر تکلس
مانند آهک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالس
تصویر تالس
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
حلم ورزیدن، به تکلف بردباری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلی
تصویر تحلی
زیور بستن، زینت یافتن، آراسته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلق
تصویر تحلق
حلقه حلقه نشستن گروهی از مردم، پره بستن، هاله بستن گرد ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
خود را نگهداری کردن، خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلس
تصویر تخلس
((تَ خَ لُّ))
ربودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلی
تصویر تحلی
((تَ حَ لّ))
زیور بستن، زینت یافتن، آراسته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
((تَ حَ لُّ))
بردباری نمودن، حلم ورزیدن، به تکلف بردباری نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
((تَ حَ لُّ))
حلال طلبیدن، بحلی خواستن، با دادن کفاره از قید سوگند رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلق
تصویر تحلق
((تَ حَ لُّ))
حلقه حلقه نشستن مردم، گرد درگرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
((تَ حَ رُّ))
در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلس
تصویر تکلس
((تَ کَ لُّ))
آهک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلس
تصویر حلس
گلیم ستبر، خانه نشین، مهتر بزرگ، همتای
فرهنگ لغت هوشیار