زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات
از ’ح ل ی’، پیرایه برکردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از دهار). زیور پوشیدن و آراسته شدن. (آنندراج). بازیور شدن زن و مستفید گردیدن به آن و پوشیدن زیور و آراسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) از ’ح ل و’، شیرین دریافتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، شیرین دانستن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل