جدول جو
جدول جو

معنی تحری - جستجوی لغت در جدول جو

تحری
قصد کردن بسوی قبله
تصویری از تحری
تصویر تحری
فرهنگ لغت هوشیار
تحری
درنگ کردن، تامل کردن، در طلب امر بهتر و صواب تر بودن، جستجو کردن رای صواب تر و درست تر، حقیقت جویی
تصویری از تحری
تصویر تحری
فرهنگ فارسی عمید
تحری
((تَ حَ رِّ))
جستن، حقیقت را جستجو کردن، درنگ کردن، تأمل کردن، پیدا کردن قبله
تصویری از تحری
تصویر تحری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
انگیزش، برانگیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
دستبری، دگرگون کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نگارش، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
حرکت دادن، جنبش و اضطراب آغار نه او خواهش پذیرد هرگز از من - نه آغارش پذیرد زآب آهن ور غلانیدن جنباندن هنگژ هاچش نوانش -1 جنبانیدن بجنبش آوردن بر آغالیدن، انگیزش ترغیب، جمع تحریکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریق
تصویر تحریق
به آتش کشیدن به آتش افکندن سوختنسوزانیدن،جمع تحریقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
بگردانیدن سخن، تغییر، تبدیل، انقلاب، سرنگونی
فرهنگ لغت هوشیار
بر آغالاندن برانگیختن آغالش -1 برانگیختن بر آغالیدن ترغیب کردن تحریک کردن، تعریف کردن، انگیزش تحریک، جمع تحریضات
فرهنگ لغت هوشیار
آغال انگیزش، آرزوی به آز افکندن آزمند کردن باز افکندن، بر انگیختن ترغیب کردن تحریص، انگیزش ترغیب تحریک، جمع تحریصات. توضیح این کلمه بدین معنی مستحدث است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریش
تصویر تحریش
فتنه انگیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پناه دادن، نگاهداشتن بسیار بسیار نگاهداشتن، پناه دادن، استوار گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرید
تصویر تحرید
کژکردن، خماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریج
تصویر تحریج
سوگند مندی، سوگند بسیار بر زبان راندن، در فشار گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریب
تصویر تحریب
بخشم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریز
تصویر تحریز
نگه داری کردن، در نگه داری چیزی کوشش و مبالغه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریش
تصویر تحریش
برانگیختن، فتنه انگیزی کردن، چند نفر را به هم انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریص
تصویر تحریص
حریص گردانیدن، آزمند کردن، راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
برانگیختن، وادار کردن، حرکت دادن، جنباندن، به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریق
تصویر تحریق
سوزاندن، چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد، آتش زدن در چیزی، با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نوشتن، نوشته، در موسیقی کش دادن صوت هنگام آوازخوانی، چهچهه، آزاد ساختن بنده، آزاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریض
تصویر تحریض
برانگیختن، به شوق آوردن، بر سر میل و رغبت آوردن، وادار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
((تَ))
جنبانیدن، به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریق
تصویر تحریق
((تَ))
سوزانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
((تَ))
گردانیدن، تغییر دادن اصل کلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریض
تصویر تحریض
((تَ))
برانگیختن، به شوق آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریص
تصویر تحریص
((تَ))
آزمند ساختن، برانگیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریش
تصویر تحریش
((تَ))
فتنه انگیختن، چند نفر را به هم انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریز
تصویر تحریز
((تَ))
در نگهداری چیزی مبالغه کردن، پناه دادن، محکم کردن
فرهنگ فارسی معین