جدول جو
جدول جو

معنی تحریص

تحریص
حریص گردانیدن، آزمند کردن، راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی
تصویری از تحریص
تصویر تحریص
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تحریص

تحریص

تحریص
آغال انگیزش، آرزوی به آز افکندن آزمند کردن باز افکندن، بر انگیختن ترغیب کردن تحریص، انگیزش ترغیب تحریک، جمع تحریصات. توضیح این کلمه بدین معنی مستحدث است
فرهنگ لغت هوشیار

تحریص

تحریص
آزمند و راغب گردانیدن کسی را بر چیزی. (از اقرب الموارد). آزمند گردانیدن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). در شغف و آز انداختن. (آنندراج). ترغیب و تحریک و ورغلانیدگی. (ناظم الاطباء). به حرص و آز انداختن. (فرهنگ نظام). رجوع به تحریص کردن و تحریص نمودن شود
لغت نامه دهخدا

تحریص

تحریص
ترغیب، تشجیع، تشویق، اغوا، انگیزش، برانگیختن، تحریش، تحریک، وادار، وا داشتن، وسوسه، آزمندسازی، تطمیع
متضاد: منع
فرهنگ واژه مترادف متضاد