قصد و آهنگ چیزی کردن، برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند در کاری تا عجز او ظاهر شود و برابری در نبردکردن. (تاج المصادر بیهقی). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند. (زوزنی). معارضه کردن و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن بر او. (آنندراج) (فرهنگ نظام)
قصد و آهنگ چیزی کردن، برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند در کاری تا عجز او ظاهر شود و برابری در نبردکردن. (تاج المصادر بیهقی). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند. (زوزنی). معارضه کردن و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن بر او. (آنندراج) (فرهنگ نظام)
ابن معاویه. از یحیی حمانی روایت دارد. ابن حزم او را مجهول داند. (لسان المیزان ج 2 ص 181). ابن عبدربه مردی بنام حدیج را خادم معاویه بن ابی سفیان شمرده است. (عقدالفرید ج 7 ص 20)
ابن معاویه. از یحیی حمانی روایت دارد. ابن حزم او را مجهول داند. (لسان المیزان ج 2 ص 181). ابن عبدربه مردی بنام حدیج را خادم معاویه بن ابی سفیان شمرده است. (عقدالفرید ج 7 ص 20)
حدیث کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخن گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی را یا به چیزی، خبر دادن او را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحدیث فلان از فلان، روایت کردن از او. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحدیث در لغت بمعنی اخبار است. و نزد محدثان اخبار است بمعنی خاص، یعنی اخبار به حدیثی که راوی بلفظ شیخ از او شنیده و این معنی نزد محدثان مشرق و پیروان آنان شایع بود، اما محدثان مغرب را چنین اصطلاحی نیست بلکه نزد آنان اخبار و تحدیث را یک معنی است و بنابرآنچه شایع است تحدیث شیخ شنیدن حدیث است از شیخ و اخبار، خواندن حدیث بود بر شیخ. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود، تحدیث نفس به چیزی، امرکردن بدان. (از منتهی الارب) : حدثته نفسه بکذا، یعنی امر کرد او را نفس وی به این کار. (ناظم الاطباء)
حدیث کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخن گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی را یا به چیزی، خبر دادن او را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحدیث فلان از فلان، روایت کردن از او. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحدیث در لغت بمعنی اِخبار است. و نزد محدثان اِخبار است بمعنی خاص، یعنی اخبار به حدیثی که راوی بلفظ شیخ از او شنیده و این معنی نزد محدثان مشرق و پیروان آنان شایع بود، اما محدثان مغرب را چنین اصطلاحی نیست بلکه نزد آنان اخبار و تحدیث را یک معنی است و بنابرآنچه شایع است تحدیث شیخ شنیدن حدیث است از شیخ و اخبار، خواندن حدیث بود بر شیخ. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود، تحدیث نفس به چیزی، امرکردن بدان. (از منتهی الارب) : حدثته نفسه بکذا، یعنی امر کرد او را نفس وی به این کار. (ناظم الاطباء)