- تحدیث
- حدیث کردن، سخن گفتن
معنی تحدیث - جستجوی لغت در جدول جو
- تحدیث ((تَ))
- سخن گفتن، حدیث کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیره نگریستن
حدود آنرا تعیین کردن
تیز نگریستن
بر افژولیدن
حد و کرانۀ چیزی را پیدا کردن، حد و اندازه قرار دادن، حد واندازه معیّن کردن برای چیزی، حدود زمینی را معیّن کردن
نظر دوختن به چیزی، خیره نگریستن، تیز نگریستن، احاطه کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن
چیز نو، سخن نو، مسئله، امور، مطلب، قضیه، تازه، جدید
غلبه جستن
خبر دادن
پژوندیدن پژوند شدن (پژوند دیوث)
حدیث کردن، سخن گفتن، خبر دادن
((تَ حَ دّ))
فرهنگ فارسی معین
برابری کردن در کاری، نبرد جستن، به نبرد خواندن، فزونی جستن، قصد کردن چیزی را، پیش خواندن
به مقابله طلبیدن کسی برای انجام کاری به منظور اثبات برتری خود و ناتوانی وی
سخنی که از پیغمبر اسلام و ائمه نقل شده است، سخن، کلام، داستان، حکایت، در فلسفه حادث، نو، تازه، جدید، خبر
حدیث اسرا: حدیث معراج
حدیث رفع: حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
حدیث قدسی: در فقه حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست
حدیث نفس: با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند
حدیث اسرا: حدیث معراج
حدیث رفع: حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
حدیث قدسی: در فقه حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست
حدیث نفس: با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند