جدول جو
جدول جو

معنی تحدس - جستجوی لغت در جدول جو

تحدس
خبر خواستن در خفا
تصویری از تحدس
تصویر تحدس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متحدس
تصویر متحدس
جستجو نماینده، تفحص کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدس
تصویر تقدس
اشویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدی
تصویر تحدی
غلبه جستن
فرهنگ لغت هوشیار
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدث
تصویر تحدث
خبر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدب
تصویر تحدب
برآمده بودن پشت، برآمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبس
تصویر تحبس
خود را در بند داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحوس
تصویر تحوس
دلیری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحندس
تصویر تحندس
تاریک شدن شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمس
تصویر تحمس
سخت دینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلس
تصویر تحلس
ماندن، رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدس
تصویر تقدس
پاک شدن، تطهر، پارسائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدس
تصویر تکدس
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندس
تصویر تندس
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدث
تصویر تحدث
حدیث کردن، سخن گفتن، خبر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندس
تصویر تندس
تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحدب
تصویر تحدب
گوژ درآوردن، برآمدگی پسیدا کردن میان چیزی، گوژپشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدس
تصویر تقدس
پاک شدن، منزه شدن از عیب، پاکیزه بودن، پاکی و پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
خود را نگهداری کردن، خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدس
تصویر محدس
در خواست خواهش، آماج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
((تَ حَ رُّ))
در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدی
تصویر تحدی
((تَ حَ دّ))
برابری کردن در کاری، نبرد جستن، به نبرد خواندن، فزونی جستن، قصد کردن چیزی را، پیش خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدر
تصویر تحدر
((تَ حَ دُّ))
فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن، به نشیب آمدن، فروریزی، جمع تحدرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدث
تصویر تحدث
((تَ حَ دُّ))
سخن گفتن، حدیث کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدب
تصویر تحدب
((تَ حَ دُّ))
گوژ شدن، برجسته بودن، برجستگی، برآمدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندس
تصویر تندس
((تَ دِ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندسه، تندیسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدس
تصویر تقدس
((تَ قَ دُّ))
پاک بودن، پارسا بودن
فرهنگ فارسی معین
به مقابله طلبیدن کسی برای انجام کاری به منظور اثبات برتری خود و ناتوانی وی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدس
تصویر حدس
گاس، گمان، گمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
شتافتن، سرعت برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدس
تصویر حدس
((حَ))
گمان بردن، تخمین زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدس
تصویر حدس
قضاوت یا اندیشه ای که بر پایۀ ظنّ و گمان باشد نه مدرک و استدلال، در فلسفه سرعت انتقال در فهم و استنتاج، زود دریافتن، حدس زدن مثلاً گمان بردن و دریافتن امری به گمان و تخمین
فرهنگ فارسی عمید