- تحدس
- خبر خواستن در خفا
معنی تحدس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جستجو نماینده، تفحص کننده
اشویی
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
غلبه جستن
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
خبر دادن
برآمده بودن پشت، برآمدگی
خود را در بند داشتن
دلیری نمودن
تاریک شدن شب
سخت دینی
ماندن، رسیدن
پاک شدن، تطهر، پارسائی
شتافتن
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
حدیث کردن، سخن گفتن، خبر دادن
تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر
گوژ درآوردن، برآمدگی پسیدا کردن میان چیزی، گوژپشتی
پاک شدن، منزه شدن از عیب، پاکیزه بودن، پاکی و پرهیزکاری
خود را نگهداری کردن، خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن
در خواست خواهش، آماج
((تَ حَ دّ))
فرهنگ فارسی معین
برابری کردن در کاری، نبرد جستن، به نبرد خواندن، فزونی جستن، قصد کردن چیزی را، پیش خواندن
به مقابله طلبیدن کسی برای انجام کاری به منظور اثبات برتری خود و ناتوانی وی
گاس، گمان، گمانه
شتافتن، سرعت برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن
قضاوت یا اندیشه ای که بر پایۀ ظنّ و گمان باشد نه مدرک و استدلال، در فلسفه سرعت انتقال در فهم و استنتاج، زود دریافتن، حدس زدن مثلاً گمان بردن و دریافتن امری به گمان و تخمین