جدول جو
جدول جو

معنی تحالی - جستجوی لغت در جدول جو

تحالی
(اِ)
از ’ح ل و’، شگفتی و زیبی نمودن کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تحالی تحالیاً، اظهر حلاوهً و عجباً. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تحالت المراءه، اذا اظهرت حلاوهً و عجباً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحامی
تصویر تحامی
خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
بلند شدن، برتر شدن، بلندپایه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحاشی
تصویر تحاشی
منکر شدن، دوری کردن، پرهیز کردن، از چیزی دوری گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
برتر است مثلاً اللّه تعالی، حق تعالی، ایزدتعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توالی
تصویر توالی
پیاپی رسیدن، یکی پس از دیگری آمدن، پی در پی بودن، پشت سر هم قرار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحالف
تصویر تحالف
با هم سوگند خوردن و عهد و پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تحلیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
شگفتی و زیبائی نماینده. یقال: تحالت المراءه اذا ظهرته حلاوه و عجباً. (آنندراج) (ازفرهنگ جانسون). و رجوع به تحالی و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجالی
تصویر تجالی
هویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحالف
تصویر تحالف
با هم سوگند خوردن و عهد بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحاشی
تصویر تحاشی
پرهیز و دوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحاسی
تصویر تحاسی
هم آشامی با هم آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتالی
تصویر تتالی
آمدن سواران پی در پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبالی
تصویر تبالی
آزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توالی
تصویر توالی
پیاپی شدن، تتابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
بلند شدن، برتر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحامی
تصویر تحامی
پرهیز کردن و از چیزی خود را نگهداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کحالی
تصویر کحالی
شغل و عمل کحال، علم بامراض چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توالی
تصویر توالی
((تَ))
پیاپی رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
((تَ))
بلند پایه گردیدن، بلندی، برتری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحالف
تصویر تحالف
((تَ لُ))
با هم سوگند خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحاشی
تصویر تحاشی
((تَ))
پرهیز کردن، خودداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحامی
تصویر تحامی
((تَ))
پرهیز کردن، خود را نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
والایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحولی
تصویر تحولی
Transformational, Transformative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
Exaltation, Transcendence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحولی
تصویر تحولی
трансформационный , трансформирующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
возвышение , превосходство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحولی
تصویر تحولی
transformational, transformativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
Erhebung, Transzendenz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحولی
تصویر تحولی
трансформаційний , трансформуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
піднесення , трансцендентність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
wywyższenie, transcendencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحولی
تصویر تحولی
transformacyjny, transformujący
دیکشنری فارسی به لهستانی