معنی تحالف - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تحالف
تحالف
- تحالف
- با هم عهد و پیمان بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، بهم (با هم) سوگند خوردن. (زوزنی). سوگند خوردن با یکدیگر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا