- تحاشی
- پرهیز و دوری کردن
معنی تحاشی - جستجوی لغت در جدول جو
- تحاشی
- منکر شدن، دوری کردن، پرهیز کردن، از چیزی دوری گزیدن
- تحاشی ((تَ))
- پرهیز کردن، خودداری کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هراسان، ترسان، بیمناک، در حال ترس و بیم
دور شونده به یکسو شونده دور شونده بیکسو شونده کناره گیر: هر چند از آن نهب و تاراج از سلطان متحاشی و مستشعر بودند
فروپاشی
ناسزاگویی
پرهیز کردن و از چیزی خود را نگهداری کردن
شب کوری نمودن
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
هم آشامی با هم آشامیدن
خود را به شب کوری زدن
با هم راه رفتن، با هم قدم برداشتن
خود را از کسی یا چیزی نگهداری کردن و پرهیز کردن
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
عمل فحاش
جمع حشو، آخال ها آگنه ها فرومایه ها جمع حشو
بدزبانی، ناسزاگویی
فحش گویی، عمل فحاش
رویگردانی، زیرش زدن (حاشا کردن)
کیبیدن تن زدنپرهیز کردن دوری جستن
بی درنگ
بی باکی