جدول جو
جدول جو

معنی تجمید - جستجوی لغت در جدول جو

تجمید
(اِفْ)
خواستن که بسته و فرسوده شود. (شرح قاموس). فسردن و بسته شدن گرفتن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). جمّد الماء، حاول ان یجمد، جمد الهواء الماء، جعله یجمد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بسته و منجمد کردن چیزی. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تجمید
فسردگی
تصویری از تجمید
تصویر تجمید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجدید
تصویر تجدید
نو کردن، تازه کردن، از سر گرفتن امری یا کاری، از نو آغاز کردن،
درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است، تکرار
تجدید مطلع: در علوم ادبی آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه
تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
بزرگ شمردن، کسی را به بزرگی نسبت دادن، به نیکی ستودن، گرامی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجوید
تصویر تجوید
فن درست ادا کردن حروف و کلمات در تلاوت قرآن، درست ادا کردن حروف و کلمات مانند تلفظ فصحای عرب، نیکو کردن، سره کردن، کاری را نیک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجعید
تصویر تجعید
پیچ و تاب دادن موی، پیچیده ساختن موی سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجنید
تصویر تجنید
لشکر جمع کردن، لشکر آراستن، لشکرآرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
زیبا ساختن، زینت دادن، نیکو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجمیش
تصویر تجمیش
بازی کردن و عشق ورزیدن با زنان، برای مثال خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد / من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او (مولوی۲ - ۱۴۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
حمد کردن، ستایش کردن، ستودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجلید
تصویر تجلید
پوست باز کردن اشتر جلد کردن جلد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
برهنه کردن، شمشیر را از غلاف کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترنجاندن، مرغولاندن پیچدار کردن (زلف) جعد دادن مرغول کردن بشک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیع
تصویر تجمیع
فراهم آوردن، نیک جمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنید
تصویر تجنید
لشکر آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکخوانی شمرده خوانی نیکو کردن سره کردن، نیک گفتن، علم نیکو تلفظ کردن حروف و کلمات قرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
به بزرگی یاد کردن، بزرگ کردن و ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغمید
تصویر تغمید
گناه پوشاندن آک پوشاندن پنهانداشتن آک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمید
تصویر تعمید
قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمید
تصویر تضمید
زخم بندی فرغار نهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
مبالغت کردن، پی در پی ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
زینت کردن، نیکو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
((تَ))
زینت دادن، آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
((تَ))
تنهایی گزیدن، پیراستن، تجرید معانی، پوست کندن، برهنه کردن، گوشه گرفتن، تنهایی، درآوردن شمشیر از غلاف، پیرایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجعید
تصویر تجعید
((تَ))
پیچ دار کردن، جعد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجلید
تصویر تجلید
جلد کردن (کتاب و مانند آن)، پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجمیع
تصویر تجمیع
((تَ))
گرد کردن، بسیار گرد کردن، به نماز جمعه حاضر شدن، گردآوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
((تَ))
نو کردن، از سر گرفتن، نوسازی، از سرگیری، خاطره به یاد آوردن آن، فراش دوباره زن گرفتن، نظر بررسی مجدد، قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنید
تصویر تجنید
((تَ))
لشکر آراستن، لشکر گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجوید
تصویر تجوید
((تَ))
نیکو کردن، نیک گفتن، علم درست ادا کردن حروف و کلمات قرآن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
((تَ))
ستودن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
ستایش، نکوداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
از سر گیری، دوباره
فرهنگ واژه فارسی سره