معنی تجنید - فرهنگ فارسی عمید
معنی تجنید
- تجنید
- لشکر جمع کردن، لشکر آراستن، لشکرآرایی
تصویر تجنید
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تجنید
تجنید
- تجنید
- لشکر کردن. (تاج المصادر بیهقی). لشکر گرد کردن. (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). لشکر جمع کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا