جدول جو
جدول جو

معنی تجمیش

تجمیش
بازی کردن و عشق ورزیدن با زنان، برای مثال خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد / من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او (مولوی۲ - ۱۴۹۹)
تصویری از تجمیش
تصویر تجمیش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تجمیش

تجمیش

تجمیش
بازی کردن و سخن با زنان گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن. (از قطر المحیط) ، مساعدت و معاضدت کردن کسی را. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تجمیع

تجمیع
گرد کردن، بسیار گرد کردن، به نماز جمعه حاضر شدن، گردآوری
تجمیع
فرهنگ فارسی معین