- تجلد
- چالاکی کردن
معنی تجلد - جستجوی لغت در جدول جو
- تجلد
- چالاکی کردن، نیرومندی، بردباری، صلابت، چابکی
- تجلد ((تَ جَ لُّ))
- چابکی نمودن، چابکی، نیرومندی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چابک، دلیر، بی باک
چابک نما بتکلف چابکی نماینده جمع متجلدین
زایش، زادروز
نمود
نومنشی
بر گردن خود کاری را گرفتن و پیروی و تعهد
پدید آمدن چیزی از چیزی بزادن، زائیده شدن، متولد شدن
مال کهنه و قدیمی موروثی
یکدیگر را با شمشیر زدن
پوست باز کردن اشتر جلد کردن جلد کردن
ظاهر و منشکف شدن
بزرگی
دندانخند شکر خند
پیچیده شدن موی سر
متحیر شدن، کندی ذهن
تناور شدن، جسمانی شدن
برهنه شدن
نو شدن، نو گردیدن
شمشیر زدن، جنگ کردن با شمشیر
واحد شمارش کتاب، جلد، جلد شده
مجرد بودن، ازدواج نکردن، تنهایی، در تصوف دوری گزیدن از علایق دنیوی، برهنگی
جلوه گر شدن، هویدا شدن، نمایان شدن، در تصوف نور مکاشفه که از باری تعالی بر دل عارف ظاهر شود، تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفی اللّه
پیچ پیچ شدن موی سر، پیچیده شدن موی
به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن، تغییر شکل
زاییده شدن، کنایه از به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر
صحاف، آنکه کتابها را جلد میکند
جلد کردن (کتاب و مانند آن)، پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی