جدول جو
جدول جو

معنی تجدانو - جستجوی لغت در جدول جو

تجدانو
(تِ)
ده کوچکی از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در دویست و نود و چهار هزارگزی کهنوج و چهارهزارگزی خاور راه مالروی انگهران به کهنوج قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجانس
تصویر تجانس
هم جنس بودن، از یک جنس بودن، هم جنسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدانی
تصویر تدانی
به هم نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجدان
تصویر وجدان
قوۀ باطنی که خوب و بد اعمال به وسیلۀ آن ادراک می شود، نفس و قوای باطنی آن، یافتن مطلوب، یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجانب
تصویر تجانب
دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تادانه
تصویر تادانه
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجدانه
تصویر مجدانه
جدی، از روی جد، به طور جدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجدانی
تصویر وجدانی
آنچه به وسیلۀ قوۀ باطنی ادراک می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ/ نِ)
حبیب اﷲ ثابتی در کتاب درختان جنگلی ایران نام درخت داغداغان را در لاهیجان تادانه ضبط کرده است ولی غالباً این درخت را در لاهیجان و اطراف بنام ’تو’ خوانند. به لغت دیلم حب الزلم است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). تا. داغداغان. توغدان. این اسامی در جنگلهای شمالی ایران بدون تشخیص و فرق به سه قسم درخت خانوادۀ سلتیس داده میشود
لغت نامه دهخدا
(مُ جِدْ دا نَ / نِ)
با سعی کوشش. از روی جد وجهد
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان دهو است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1600تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بر روی افتادن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجانب
تصویر تجانب
دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجانس
تصویر تجانس
هم جنس بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجانف
تصویر تجانف
میل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجانن
تصویر تجانن
خود را دیوانه وانمودن، تظاهر به دیوانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداکو
تصویر تداکو
گرد آمدن، ازدحام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدانی
تصویر تدانی
بهم نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وجدان
تصویر وجدان
نفس و قوای باطنی آن، خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجدان
تصویر آجدان
فرانسوی نماینده کارگزار، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادانه
تصویر تادانه
تاقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجدانه
تصویر مجدانه
کوشمندانه از روی کوشش با کوشش: مجدانه در وصول بمقصود میکوشد
فرهنگ لغت هوشیار
وجدانی در فارسی ورومیک ورومی منسوب به وجدان آنچه توسط وجدان درک شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجانس
تصویر تجانس
((تَ نُ))
از یک جنس بودن، هم جنس بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وجدان
تصویر وجدان
((وِ یا وُ))
نیرویی باطنی که خوب را از بد تشخیص می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجدانه
تصویر مجدانه
((مُ جِ دّ نِ یا نَ))
از روی کوشش، با کوشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجانب
تصویر تجانب
((تَ نُ))
دوری جستن، دور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجانس
تصویر تجانس
همگنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وجدان
تصویر وجدان
فرجاد
فرهنگ واژه فارسی سره
باجدیت، فعالانه، سرسختانه، مصرانه، موکدانه
متضاد: سهل انگارانه، کاهلانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از وجدان
تصویر وجدان
Conscience
دیکشنری فارسی به انگلیسی
میوه ی توت، توت سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در، کیلومتری جنوب خاوری شهرستان کتول با ارتفاع،،
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در حوالی نهرودبار کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
میوه ی درخت داغداغان که به اندازه ی نخود است
فرهنگ گویش مازندرانی