- تجانب
- دور شدن
معنی تجانب - جستجوی لغت در جدول جو
- تجانب ((تَ نُ))
- دوری جستن، دور شدن
- تجانب
- دور شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دور شونده
همگنی
جمع اجنبی، بیگانگان
بیگانگان
جمع تجربه، آزمون ها ویجستان جمع تجربه آزمایشها آزمونها
یکدیگر را کشیدن
بیکدیگر جواب گفتن
خود را دیوانه وانمودن، تظاهر به دیوانگی
میل کردن
هم جنس بودن
دوری گزیننده، دورشونده
پاسخ دادن به پرسش یکدیگر
هم جنس بودن، از یک جنس بودن، هم جنسی
تجربه، آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی به دست می آورد، آزمودن، آزمایش، معاینۀ پزشکی
از یکدیگر جذب کردن، یکدیگر را کشیدن، هر کدام به سوی خود کشیدن
دور شونده، دوری گزیننده
((مُ نِ))
فرهنگ فارسی معین
دور شونده، دوری گزیننده، مقابل مؤالف، در هندسه خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای در روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود، فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند
اجنبی ها، بیگانگان، غریب ها، کشورهای بیگانه، نامحرم ها، نامربوط ها، بی ارتباط ها، جمع واژۀ اجنبی
پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع
اجتناب، دور شدن
دیوانه گردیدن
پهلو، کرانه، طرف، جهت، ناحیه
دور شدن، دوری گزیدن، دوری کردن