- تبوء
- فرود امدن جای ساختن جای گرفتن جای ساختن
معنی تبوء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیزار شدن، بیزاری
نکاح کردن، فرود آمدن و مقیم شدن در آن، جا دادن
دمیدن در بوق
به جوش آمدن خون
زیان، تنبلی، مرگ و میر
تابوت
مهلکه، بیابان خطرناک
نوعی طبق چوبی، برای مثال من فراموش نکردستم و نخواهم کرد / آن تبوک جو و آن تاوۀ اشنان تو را (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۱۸)
غزا کردن و غنیمت گرفتن