- تبغض
- دشمنی نمودن
معنی تبغض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمن تر کینه تر
تلواسگی، جنبیدن
با هم بغض و عداوت داشتن
باندک معیشت روزگار گذرانیدن
دشمن گردانیدن کسی را بر کسی
طلبیدن چیزی را، جستن
پاره پاره شدن
دارای دشمنی، کینه ور
کسی را با کس دیگر دشمن ساختن
نا پسند، مکروه، دشمن داشته شده، منفور
دشمنی کردن با یکدیگر، با هم بغض و عداوت داشتن
کینه ور، کینه جوی
دشمنی داشتن کسی را، دشمن شدن و دشمنی کردن وعداوت
کینه، دشمنی