سنگریز انداخته پاکوب و برابر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). ریختن سنگریز در جایی و آن را برابر و مسطح کردن. (ناظم الاطباء) : بطح المسجد، القی الحصی فیه و وثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث: فاهاب بالناس الی بطحه، ای تسویته. (اقرب الموارد)
سنگریز انداخته پاکوب و برابر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). ریختن سنگریز در جایی و آن را برابر و مسطح کردن. (ناظم الاطباء) : بطح المسجد، القی الحصی فیه و وثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث: فاهاب بالناس الی بطحه، ای تسویته. (اقرب الموارد)
عاطل کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ضایع کردن چیزی و ضد اقامۀ آن. (از قطر المحیط) : و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید، و تبطیل توحید ایشان، قول خدای است که همی گوید.... (جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هنری کربین و دکتر معین ص 43)
عاطل کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ضایع کردن چیزی و ضد اقامۀ آن. (از قطر المحیط) : و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید، و تبطیل توحید ایشان، قول خدای است که همی گوید.... (جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هنری کربین و دکتر معین ص 43)
جامه را آستر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج). لباس را آسترکردن. (فرهنگ نظام) : تبطین ثوب، آستر کردن جامه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان الثوب. (منتهی الارب) ، زدن بر شکم کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). زدن بر شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تبطین لحیه، ستردن موی زیر زنخ و حنک. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب). گرفتن موی ریش را از تحت ذقن و حنک. (ناظم الاطباء). و منه حدیث النخعی: انه کان تبطن اللحیه، ای یأخذ الشعر من تحت الذقن. (منتهی الارب) ، تنگ برکشیدن ستور را. (آنندراج) : تبطین بعیر، تنگ برکشیدن ستور را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان البعیر. (منتهی الارب) ، تبطین فلان، قرار دادن او را از خواص خود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درونی و خاصه کردن کسی را. (آنندراج). محرم گردانیدن کسی را. (فرهنگ نظام) ، شمشیر زیر کش گرفتن. (آنندراج)
جامه را آستر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج). لباس را آسترکردن. (فرهنگ نظام) : تبطین ثوب، آستر کردن جامه را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان الثوب. (منتهی الارب) ، زدن بر شکم کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). زدن بر شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تبطین لحیه، ستردن موی زیر زنخ و حنک. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب). گرفتن موی ریش را از تحت ذقن و حنک. (ناظم الاطباء). و منه حدیث النخعی: انه کان تبطن اللحیه، ای یأخذ الشعر من تحت الذقن. (منتهی الارب) ، تنگ برکشیدن ستور را. (آنندراج) : تبطین بعیر، تنگ برکشیدن ستور را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابطان البعیر. (منتهی الارب) ، تبطین فلان، قرار دادن او را از خواص خود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درونی و خاصه کردن کسی را. (آنندراج). محرم گردانیدن کسی را. (فرهنگ نظام) ، شمشیر زیر کش گرفتن. (آنندراج)
بگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی. (از قطر المحیط). گریستن بر وی. (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
بگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی. (از قطر المحیط). گریستن بر وی. (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
کهنه کردن و ببوسانیدن (بپوسانیدن) . (تاج المصادر بیهقی). کهنه گردانیدن جامه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. (تاج المصادر بیهقی). بلیه قرار دادن ناقه (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناقه بر سر گور خداوندش بستن تا بمیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : منازل لاتری الانصاب فیها و لا حفر المبلی للمنون. (اقرب الموارد)
کهنه کردن و ببوسانیدن (بپوسانیدن) . (تاج المصادر بیهقی). کهنه گردانیدن جامه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. (تاج المصادر بیهقی). بلیه قرار دادن ناقه (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناقه بر سر گور خداوندش بستن تا بمیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : منازل لاتری الانصاب فیها و لا حفر المبلی للمنون. (اقرب الموارد)