جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تبطیل

تبطیل

تبطیل
عاطل کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ضایع کردن چیزی و ضد اقامۀ آن. (از قطر المحیط) : و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید، و تبطیل توحید ایشان، قول خدای است که همی گوید.... (جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هنری کربین و دکتر معین ص 43)
لغت نامه دهخدا

تعطیل

تعطیل
فرویش، بیکار کردن هشتن، رستی -1 بیکار کردندست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن تیمار نداشتن، بیکاری، روز بیکاری، جمع تعطیلات
فرهنگ لغت هوشیار