- تبشر
- مرغ انجیر خوار
معنی تبشر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیرگی، زبردستی
آل، نسب
واپوستی باز شدن پوست
مژده دادن یکدیگر را
دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
پیش از وقت حاجت خواستن
فرمانبرداری
زرد شدن آب گندیدن آب
ماهر شدن در علم، دریا شدن در علم، بسیار دانستن
تقدم، پیش شدن
فراخیدن، فراخدانشی، فراخداراکی
سر کشی، سر مستی سرکشی کردن سرمستی کردن، سرکشی، جمع تبطرات
نیک نگریستن، تامل کردن
مژده دادن
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
شادی نمودن، گشاده روی شدن
دهل و نقاره
پرگردیدن
زیان، تنبلی، مرگ و میر
بشارت دادن، مژده دادن
بشارت دهنده، مژده دهنده
بینا شدن، نگریستن در چیزی، بینایی
یکدیگر را بشارت دادن، به هم مژده دادن
اصل و نسب، نژاد، خاندان، دودمان، برای مثال چو اندر تبارش بزرگی نبود / نیارست نام بزرگان شنود (فردوسی - لغت نامه - تبار)
هلاک، دمار
هلاک، دمار
باز شدن یا کنده شدن پوست چیزی، از پوست درآمدن
بسیار دانا بودن، در امری علم و اطلاع بسیار داشتن، مهارت
خبر خوش رساننده، مژده دهنده، نویدگر
هلاک، هلاکت