- تباکی
- به دروغ گریه کردن
معنی تباکی - جستجوی لغت در جدول جو
- تباکی
- گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
- تباکی ((تَ))
- گریه دروغی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساخت و پاخت، سازش
ضایعه، فساد
گلگی: گله داشتن از یکدیگر شکایت کردنگله کردن
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن
آزمودن
باقی ماندن
ظلم و ستم کردن، عصیان کردن
با هم معاوضه، تعارض
بادیه نشین گردیدن
با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری
فساد، نابودی
خرابی، فساد، نابودی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
گریه کننده
از سر و کول هم بالا رفتن، بر هم نشستن
گریه کننده، جمع بکاه
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک فشان، گریه ناک، اشک باران، اشک ریز، گریه گر، گرینده، گریه مند، اشک بار