- تباقی
- باقی ماندن
معنی تباقی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساخت و پاخت، سازش
ضایعه، فساد
کاستک از ماهیان
شبدر وحشی
آب نوشاندن، می نوشاندن می گردانی
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن
آزمودن
به دروغ گریه کردن
ظلم و ستم کردن، عصیان کردن
با هم معاوضه، تعارض
بادیه نشین گردیدن
گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری
به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم
فساد، نابودی
خرابی، فساد، نابودی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
بازمانده، مانده
ترکی کلاه
زنده و باقی گذاشتن
پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است،
از نام ها و صفات خداوند
باقی داشتن: چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن، ثابت و برقرار داشتن، پایدار داشتن
باقی گذاشتن: به جا گذاشتن، برقرار و پایدار گذاشتن
باقی ماندن: به جا ماندن، بازماندن، پایدار ماندن، برقرار ماندن
از نام ها و صفات خداوند
باقی داشتن: چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن، ثابت و برقرار داشتن، پایدار داشتن
باقی گذاشتن: به جا گذاشتن، برقرار و پایدار گذاشتن
باقی ماندن: به جا ماندن، بازماندن، پایدار ماندن، برقرار ماندن
پاینده، جاوید
Remaining
оставшийся
verbleibend
залишковий
pozostały
restante