در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه که مصدرهای این باب بیشتر بر اشتراک و همکاری، تفاهم و تعاون یا اظهار امری برخلاف واقع دلالت دارد مانند تجاهل، تمارض، تاثیر متبادل بین دو جسم یا دو ماده
در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه که مصدرهای این باب بیشتر بر اشتراک و همکاری، تفاهم و تعاون یا اظهار امری برخلاف واقع دلالت دارد مانندِ تجاهل، تمارض، تاثیر متبادل بین دو جسم یا دو ماده
صاحب توابل وفروشندۀ آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تابل فروش. (منتهی الارب) (آنندراج). تابل فروش و دیگ افزارفروش. (ناظم الاطباء). رجوع به تابل و توابل شود
صاحب توابل وفروشندۀ آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تابل فروش. (منتهی الارب) (آنندراج). تابل فروش و دیگ افزارفروش. (ناظم الاطباء). رجوع به تابل و توابل شود
خدمت کردن شوهر را. (تاج المصادر بیهقی). فرمان برداری شوهر کردن و یا خود را برای وی آراستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شوهری. (غیاث اللغات) (آنندراج)
خدمت کردن شوهر را. (تاج المصادر بیهقی). فرمان برداری شوهر کردن و یا خود را برای وی آراستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شوهری. (غیاث اللغات) (آنندراج)
تباعه. دنباله روی: حکم سلطان را انقیاد نمودند و بطاعت و تباعت دست بصفقۀ بیعت یازیدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 339). بشرایط تباعت و استمرار بر قضیت عبودیت... قیام کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 440). رجوع به تباعه شود
تباعه. دنباله روی: حکم سلطان را انقیاد نمودند و بطاعت و تباعت دست بصفقۀ بیعت یازیدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 339). بشرایط تباعت و استمرار بر قضیت عبودیت... قیام کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 440). رجوع به تباعه شود
از یکدیگر دور شدن. (زوزنی). دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از همدیگر دور شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ نظام). ضد تقارب. (اقرب الموارد). دوری. (ناظم الاطباء) ، دور از حقیقت. دوراز واقع. دروغ گونه: نظم این آیات پیش از استنباط رویت چون تباعدی می نماید. (کلیله و دمنه)
از یکدیگر دور شدن. (زوزنی). دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از همدیگر دور شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ نظام). ضد تقارب. (اقرب الموارد). دوری. (ناظم الاطباء) ، دور از حقیقت. دوراز واقع. دروغ گونه: نظم این آیات پیش از استنباط رویت چون تباعدی می نماید. (کلیله و دمنه)
از پی فراشدن یا با کسی رفتن. (تاج المصادر بیهقی). پس روی کردن کسی را و در پی کسی رفتن و لاحق گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پس روی کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). پیروی کردن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). رجوع به تباعت شود
از پی فراشدن یا با کسی رفتن. (تاج المصادر بیهقی). پس روی کردن کسی را و در پی کسی رفتن و لاحق گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پس روی کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). پیروی کردن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). رجوع به تباعت شود