- تایج (یِ)
تائج. تاجدار: امام تایج، امام تاجدار. (ناظم الاطباء). رجوع به تائج شود
معنی تایج - جستجوی لغت در جدول جو
- تایج
تاجدار، امام تاجدار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دایه، زنی که بچۀ کس دیگر را شیر بدهد، پرستار زن که کودکان را پرورش دهد و پرستاری کند، قابله
وادیج، چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، شاخۀ تاک
پدر امیر ارغون از قبیلۀ ’اویرات’ و امیر هزار بوده و قبیلۀ اویرات در میان مغول از قبایل مشهور است و اکثراً از اولاد و احفاد چنگیزخان باشند، رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 242 شود
(نَ یِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ نتیجه. (از فرهنگ نظام). رجوع به نتیجه شود، سرانجام ها. ماحصل ها. (ناظم الاطباء). عواقب: از نتایج عاقبت آن (محنت) غافل بودی. (کلیله و دمنه).
باش تا صبح دولتت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است.
انوری.
، زادگان. موالید: این خصلت از نتایج طبع زمان است. (کلیله و دمنه). در تمام معانی رجوع به نتیجه شود
باش تا صبح دولتت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است.
انوری.
، زادگان. موالید: این خصلت از نتایج طبع زمان است. (کلیله و دمنه). در تمام معانی رجوع به نتیجه شود
در تازی مائج: کوهه دار کوهه زن (کوهه موج) موج زننده: ... و هر دو چون دوطود هایج و دو بحر مایج از جای برخاستند
روا، روان و جاری، خریدارگیر، هر چیز که روائی داشته باشد و در داد و ستد همه کس آنرا بردارد و بپذیرد و معمول و متداول عموم باشد
