معنی تایق
- تایق((یِ))
- آرزومند، شایق
واژههای مرتبط با تایق
تایق
- تایق
- شایق و آرزومند
تایق
- تایق
- شایق و آرزومند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). نعت است از توق. (منتهی الارب) :
آب را بستود و او تایق نبود
رخ درید و جامه، او عاشق نبود.
مولوی.
رجوع به تائق شود
لایق
- لایق
- شایسته، سزاوار
قایق
- قایق
- کرجی، کلک
ذایق
- ذایق
- چشنده مزه گیرنده
رایق
- رایق
- خالص، پسندیده
سایق
- سایق
- سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
تضیق
- تضیق
- تنگ شدن
تضایق
- تضایق
- تنگ گردیدن، تنگ شدن
