معنی تهایج - فرهنگ فارسی عمید
معنی تهایج
- تهایج
- با هم برجستن به کارزار، با هم به کارزار برخاستن
تصویر تهایج
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تهایج
تهایج
- تهایج
- بر یکدیگر آغالیده شدن. (زوزنی). با هم برجستن به کارزار. یقال: تهایجوا، اذا تواثبو اللقتال و تحرکوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تهییج
- تهییج
- برانگیختن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالیدن. برآغالانیدن. افژولیدن. انگیختن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یقال: هیّج بینهما الشر. (اقرب الموارد) : و قومی که نه بر جاده بودند و تهییج فتن می کرده فرمود تا... (جهانگشای جوینی) ، حرکت دادن، خشک کردن باد گیاه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تهضیج
- تهضیج
- نیکو نکردن پاسبانی و رعی شتران خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا