- تای
- طاقه
معنی تای - جستجوی لغت در جدول جو
- تای
- لای، فرد، نصف خروار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
شایق و آرزومند
خوار گشتن
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
تاجدار، امام تاجدار
توبه کننده، باز گردنده از گناه
لاستیک رویی چرخ اتومبیل، موتور سیکلت، دوچرخه و مانند آن
دایه، زنی که بچۀ کس دیگر را شیر بدهد، پرستار زن که کودکان را پرورش دهد و پرستاری کند، قابله
ماشین تحریر، نوشتن به وسیله ماشین تحریر یا کامپیوتر
ثروتمند، پولدار، متمول
شبکه
طاقت، تحمل
طاقت
آق خزک
آلاچق
در آئینه دیدن
رطوبت
پستانداری از راسته جوندگان که خاص نواحی گرم و معتدل آسیا و افریفا و اروپاست. این جانور نسبتا قوی و جثه اش تقریبا باندازه روباه و دارای تیرهای نوک تیز و بالنسبه طویلی است که سطح پشت وی را فرا گرفته خار پشت تیر انداز
پرهیزگار، ترسنده از خدای
انجیلی
کیسه ای که در آن وسایل خیاطی (سوزن نخ انگشتانه و غیره) را جا دهند، دست افزار حجام
کم و بغایت اندک تمام، درست، کامل