خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تراوش، تلابیدن، ترابیدن، برای مثال گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست (بابا افضل - ۲۳ حاشیه)
خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تَراوِش، تَلابیدن، تَرابیدن، برای مِثال گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست (بابا افضل - ۲۳ حاشیه)
منسوب به تازیان، تازی، اسب تازی: روز جستن تازیانی چون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند، رودکی، رسیدند بر تازیانی نوند بجایی که یزدان پرستان بدند، فردوسی، ، عرب وار
منسوب به تازیان، تازی، اسب تازی: روز جستن تازیانی چون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند، رودکی، رسیدند بر تازیانی نوند بجایی که یزدان پرستان بدند، فردوسی، ، عرب وار
مبدل تابیدن. (فرهنگ نظام). تابیدن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ص 286). درخشیدن. (ناظم الاطباء) ، پیچیدن، گرم کردن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ایضاً) ، عصبانی شدن. برافروختن. (لسان العجم شعوری ایضاً) ، عصبانی کردن و آتش خشم کسی را برافروختن. (لسان العجم شعوری ایضاً) ، گردیدن، ستردن. (ناظم الاطباء) ، تاب آوردن. تحمل کردن: گرنه بدبختمی مرا که فکند به یکی جاف جاف زودغرس او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم بر او نشسته مگس. رودکی. ، مقاومت کردن. برآمدن. ایستادگی کردن: عدوی تو تن است ای دل حذر کن نتاوی با کس ار با او نتاوستی. ناصرخسرو. ، تافتن. پیچیدن. منحرف شدن: اگر طریق یقین خواهی و سبیل صواب سر از متابعت مصطفی و آل متاو. شیخ آزری
مبدل تابیدن. (فرهنگ نظام). تابیدن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ص 286). درخشیدن. (ناظم الاطباء) ، پیچیدن، گرم کردن. (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ایضاً) ، عصبانی شدن. برافروختن. (لسان العجم شعوری ایضاً) ، عصبانی کردن و آتش خشم کسی را برافروختن. (لسان العجم شعوری ایضاً) ، گردیدن، ستردن. (ناظم الاطباء) ، تاب آوردن. تحمل کردن: گرنه بدبختمی مرا که فکند به یکی جاف جاف زودغرس او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم بر او نشسته مگس. رودکی. ، مقاومت کردن. برآمدن. ایستادگی کردن: عدوی تو تن است ای دل حذر کن نتاوی با کس ار با او نتاوستی. ناصرخسرو. ، تافتن. پیچیدن. منحرف شدن: اگر طریق یقین خواهی و سبیل صواب سر از متابعت مصطفی و آل متاو. شیخ آزری