ابن قداعی بن بوری بن میتوکان، ازپادشاهان ماوراءالنهر و ترکستان که پس از کونجک خان بپادشاهی رسید و چون درگذشت ایسبوقاخان بن دواخان بسلطنت رسید، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 89 شود
ابن قداعی بن بوری بن میتوکان، ازپادشاهان ماوراءالنهر و ترکستان که پس از کونجک خان بپادشاهی رسید و چون درگذشت ایسبوقاخان بن دواخان بسلطنت رسید، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 89 شود
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. واقع در 76هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ کنار خاوری شوسۀ همدان به بیجار. تپه ماهور و سردسیر و دارای 430 سکنه است. آب آن از قناتست و محصول آنجا غلات دیم و آبی و لبنیات و انگور و شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است و معدن گچ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. واقع در 76هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ کنار خاوری شوسۀ همدان به بیجار. تپه ماهور و سردسیر و دارای 430 سکنه است. آب آن از قناتست و محصول آنجا غلات دیم و آبی و لبنیات و انگور و شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است و معدن گچ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام اصلی الغوخان پسر پایداربن جغتای خان است که بنابر کثرت استعمال، آن لفظ به الغو تبدیل یافت، در عنفوان جوانی همواره در ملازمت منکوقاآن بود و از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان امتیاز یافت، او از المالیغ تاکنار جیحون را به تصرف درآورد ...، و ارغنه خاتون را در حبالۀ نکاح کشید، مدت سلطنتش چهارسال بود، و رجوع به الغو و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 81 و 82 و ارغنه خاتون شود
نام اصلی الغوخان پسر پایداربن جغتای خان است که بنابر کثرت استعمال، آن لفظ به الغو تبدیل یافت، در عنفوان جوانی همواره در ملازمت منکوقاآن بود و از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان امتیاز یافت، او از المالیغ تاکنار جیحون را به تصرف درآورد ...، و ارغنه خاتون را در حبالۀ نکاح کشید، مدت سلطنتش چهارسال بود، و رجوع به الغو و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 81 و 82 و ارغنه خاتون شود
از دهات دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند است و در 38 هزارگزی جنوب غربی خوسف، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و 19 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
از دهات دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند است و در 38 هزارگزی جنوب غربی خوسف، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و 19 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران. در 34هزارگزی شمال باختری کرج و 17هزارگزی راه شوسۀکرج به قزوین واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 514 تن سکنه دارد و آب آن از رود خانه برغان و محصول آن غله و میوه و عسل و لبنیات است. شغل اهالی آنجا گله داری است. راه مالرو دارد و از راه کردان و علاقبند میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران. در 34هزارگزی شمال باختری کرج و 17هزارگزی راه شوسۀکرج به قزوین واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 514 تن سکنه دارد و آب آن از رود خانه برغان و محصول آن غله و میوه و عسل و لبنیات است. شغل اهالی آنجا گله داری است. راه مالرو دارد و از راه کردان و علاقبند میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
جمع کردن، جمع نمودن، فراهم آوردن دمسازی دوستی افکندن، جور کردن، هزار کردن، گرد آوری جمع تالیف. فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن، دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان، نوشتن کتاب. توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف، جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه، انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرده نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید،جمع تالیفات. یا تالیفا الحان. ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون. یا تالیف قلوب. ایجاد اتحاد و الفت میان کسان. یا ضعف تالیف. غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد، یا علم تالیف. نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند
جمع کردن، جمع نمودن، فراهم آوردن دمسازی دوستی افکندن، جور کردن، هزار کردن، گرد آوری جمع تالیف. فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن، دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان، نوشتن کتاب. توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف، جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه، انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرده نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید،جمع تالیفات. یا تالیفا الحان. ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون. یا تالیف قلوب. ایجاد اتحاد و الفت میان کسان. یا ضعف تالیف. غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد، یا علم تالیف. نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند