- تالیب
- بر غلانیدن، تباه انگیزی، گرد گردن سپاه
معنی تالیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردآوری، نوشته
به مولش خواستن (مولش مهلت)
بردار کردن، کشیدن بدار
باز گونه کردن، دگراندن دگر کردن زیر و رو کردنباژگون کردن، دیگرگون کردناز حالی بحالی در آوردن، بدل کردن حرف بحرف دیگر، بازگوئی، دیگرگونی، جمع تقلیب
علف دادن به ستور و جز آن
غلبه دادن
جمع تقلیب، زمان گشت ها
موی بر کندن، نکوهیدن، دشنام گویی
مادینه تالی پیرونده درنگ کردن، کوتاهی کردن، خود گرفتن مونث تالی، جمع توالی
گوش تیز کردن
جمع کردن، جمع نمودن، فراهم آوردن دمسازی دوستی افکندن، جور کردن، هزار کردن، گرد آوری جمع تالیف. فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن، دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان، نوشتن کتاب. توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف، جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه، انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرده نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید،جمع تالیفات. یا تالیفا الحان. ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون. یا تالیف قلوب. ایجاد اتحاد و الفت میان کسان. یا ضعف تالیف. غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد، یا علم تالیف. نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند
محلی که آبهای رود خانه ها و چشمه ها و احیانا آب باران در آنجا جمع شود و راکد بماند آبگیر استخر برکه. آبگیر، استخر، برکه
تباه کردن میان قوم برآغالاندن برانگیختن، در هم پیچاندن درختان
استوار کردن، حد معین نمودن، افزون کردن فزون کردن، رسا کردن
ادب آموختن کسی را از پارسی ادب آموختن فرهیختن، گوشمالیدن گوشمال
سر زنش، فرنود چیرگی چیره شدن در فرنود و گواه آوری، راندن خواهنده (سائل)
جمع کردن مال و باز داشتن آنرا از دیگری و بمعنای پر کردن و لبریز نمودن
برگردانیدن، وارون کردن، دگرگون کردن، وارون کردن کلمه و بدل کردن حرفی به حرف دیگر
چیره گردانیدن، چیره ساختن، غلبه دادن
ادب کردن، تربیت کردن، کنایه از تنبیه کردن
تالی، آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده
جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
آبگیر، استخر، برکه
مقابل تصنیف، نوشتن و فراهم آوردن کتابی که مطالب آن را از کتاب های دیگر اقتباس کرده باشند، اثری که با این روش نوشته شده است، پیوند
عنصر فلزی، کمیاب، نرم و قابل مفتول شدن که از ترکیبات آن برای تولید سم و در شیشه سازی و تجهیزات الکترونیکی استفاده می کنند
Authorship
авторство
Urheberschaft
авторство
autorstwo