قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبۀ مرکزی ایالت ’لوقریده’ (لوکرید) است که در مشرق یونان و صدهزارگزی شمال غربی آتن، در بغاز تالانتی واقع است، و 6000 تن سکنه دارد
قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبۀ مرکزی ایالت ’لوقریده’ (لوکرید) است که در مشرق یونان و صدهزارگزی شمال غربی آتن، در بغاز تالانتی واقع است، و 6000 تن سکنه دارد
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، شکیر، رنگینا، تالانک، شفرنگ، شلیر، شفترنگ، مالانک، رنگینان
شَلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، شَکیر، رَنگینا، تالانَک، شَفرَنگ، شَلیر، شَفترَنگ، مالانَک، رَنگینان
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، رنگینا، تالانه، رنگینان، شلیر، شکیر، شفترنگ، شفرنگ، مالانک
شَلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، رَنگینا، تالانِه، رَنگینان، شَلیر، شَکیر، شَفترَنگ، شَفرَنگ، مالانَک
میوه ای است شبیه به شفتالو. (برهان). نوعی از شفتالو است. (آنندراج) (انجمن آرا). تالانه. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام). فرسک. (فرهنگ نظام). شفترنگ. رنگینان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). زردآلو. (ناظم الاطباء). شلیل. رنگینا. شلیر. رجوع به تالانه شود
میوه ای است شبیه به شفتالو. (برهان). نوعی از شفتالو است. (آنندراج) (انجمن آرا). تالانه. (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام). فرسک. (فرهنگ نظام). شفترنگ. رنگینان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). زردآلو. (ناظم الاطباء). شلیل. رنگینا. شلیر. رجوع به تالانه شود
نوعی ازشفتالو بود. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (الفاظ الادویه). بعضی گویند: میوه ای است شبیه به شفتالو. (برهان) (شرفنامۀ منیری). تالانک. (آنندراج) (انجمن آرا). میوه ای است از جنس هلو و شفتالو. (فرهنگ نظام). میوه ای شبیه به هلو. (ناظم الاطباء). نامهای دیگرش شفترنگ و شلیل است. (فرهنگ نظام) : شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب تالانه لشکری شد امرود میر گشت. بسحاق اطعمه (دیوان چ استانبول ص 38). زان که در خوان چنین میوه ضرورت باشد مثل شفتالو و تالانه وانگور و انار. بسحاق اطعمه (از فرهنگ نظام). رجوع به تالانک شود
نوعی ازشفتالو بود. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (الفاظ الادویه). بعضی گویند: میوه ای است شبیه به شفتالو. (برهان) (شرفنامۀ منیری). تالانک. (آنندراج) (انجمن آرا). میوه ای است از جنس هلو و شفتالو. (فرهنگ نظام). میوه ای شبیه به هلو. (ناظم الاطباء). نامهای دیگرش شفترنگ و شلیل است. (فرهنگ نظام) : شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب تالانه لشکری شد امرود میر گشت. بسحاق اطعمه (دیوان چ استانبول ص 38). زان که در خوان چنین میوه ضرورت باشد مثل شفتالو و تالانه وانگور و انار. بسحاق اطعمه (از فرهنگ نظام). رجوع به تالانک شود
مملکتی در بلاد گینه در سواحل افریقای غربی که حدود آن محقق نیست. گویند که بلاد این ناحیت مقابل ساحل طلا و بین 5 و 10 درجۀ عرض شمالی و 1 و 9 درجۀ طول غربی واقع است و مساحت آن 444 کیلومتر از شمال به جنوب و 311 کیلومتر از مشرق به مغرب و شامل 22 ناحیت است، از آن جمله است: مواسان، تاکیمه، اکورنزه، توفل، دنقره، ساوی، امیانه، اکیم، اسیم، اکوبیم، اغونه، ابلونیا، فنطی، امینه، عقره، ننقوو، ذاغمبه، ورصه، اکسیم، انته و جز آنها و کرسی آن کوماس است. بلاد مزبور بسیار حاصلخیز است و در آن انواع حبوب و بقول و میوه هایی که تحت مدارین میرویند، روئیده میشود و از جهت معادن مخصوصاً طلا غنی است، اما مردم آن با استخراج آنها آشنایی ندارند و تجارت بین کوماس (پایتخت) و هوستا و یورنر و غیره رونق دارد و مهمترین صادرات آن طلا و عاج است. جمعیت آن قریب سه میلیون است. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان شود
مملکتی در بلاد گینه در سواحل افریقای غربی که حدود آن محقق نیست. گویند که بلاد این ناحیت مقابل ساحل طلا و بین 5 و 10 درجۀ عرض شمالی و 1 و 9 درجۀ طول غربی واقع است و مساحت آن 444 کیلومتر از شمال به جنوب و 311 کیلومتر از مشرق به مغرب و شامل 22 ناحیت است، از آن جمله است: مواسان، تاکیمه، اکورنزه، توفل، دنقره، ساوی، امیانه، اکیم، اسیم، اکوبیم، اغونه، ابلونیا، فنطی، امینه، عقره، ننقوو، ذاغمبه، ورصه، اکسیم، انته و جز آنها و کرسی آن کوماس است. بلاد مزبور بسیار حاصلخیز است و در آن انواع حبوب و بقول و میوه هایی که تحت مدارین میرویند، روئیده میشود و از جهت معادن مخصوصاً طلا غنی است، اما مردم آن با استخراج آنها آشنایی ندارند و تجارت بین کوماس (پایتخت) و هوستا و یورنر و غیره رونق دارد و مهمترین صادرات آن طلا و عاج است. جمعیت آن قریب سه میلیون است. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان شود
فرق سر، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192)، هرچیز که پوشاند سر را، (ناظم الاطباء)، اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد، باک داشتن، ما ابالیه، و به بالا، و باله، و بلاء و مبالاه، التفات نمی کنم، باک نمیدارم، (ناظم الاطباء)، اصل آن بالیه بود و جهت تخفیف یای آن را برداشته اند، (ناظم الاطباء)
فرق سر، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192)، هرچیز که پوشاند سر را، (ناظم الاطباء)، اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد، باک داشتن، ما ابالیه، و به بالا، و باله، و بلاء و مبالاه، التفات نمی کنم، باک نمیدارم، (ناظم الاطباء)، اصل آن بالیه بود و جهت تخفیف یای آن را برداشته اند، (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان ایوان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 7 هزارگزی جنوب باختری جوی رز و یک هزارگزی شوسه شاه آباد به ایلام واقع شده زمینش دشت و هوایش سردسیر است و 1750 تن سکنه دارد، آبش از سراب ایوان و محصولش غلات و برنج و حبوبات و توتون و لبنیات میباشد، شغل اهالی زراعت و گله داری است و چادرنشین هستند، زمستان گرمسیر را به حدود باخترایوان و سومار میروند، در دو محل نزدیک بهم به علیاو سفلی مشهورند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان ایوان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 7 هزارگزی جنوب باختری جوی رز و یک هزارگزی شوسه شاه آباد به ایلام واقع شده زمینش دشت و هوایش سردسیر است و 1750 تن سکنه دارد، آبش از سراب ایوان و محصولش غلات و برنج و حبوبات و توتون و لبنیات میباشد، شغل اهالی زراعت و گله داری است و چادرنشین هستند، زمستان گرمسیر را به حدود باخترایوان و سومار میروند، در دو محل نزدیک بهم به علیاو سفلی مشهورند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شاهی است، این دهستان در طول رود خانه تالار از شمال دهستان ’بالاتجن’ تا انتهای ’رکن کلا’ واقع است و از رود خانه تالار مشروب شود و محصول عمده آن برنج و کنف و پنبه و کنجد و نیشکر و غلات و صیفی است، این دهستان از 17 آبادی تشکیل شده و 4550 تن سکنه دارد، قراء مهم آن عبارتند از: بالارستم، قلزم کلا، سارزکلا و رکن کلا که خود از 17 آبادی تشکیل گردیده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، رجوع بسفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 46 و 117 شود
یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شاهی است، این دهستان در طول رود خانه تالار از شمال دهستان ’بالاتجن’ تا انتهای ’رکن کلا’ واقع است و از رود خانه تالار مشروب شود و محصول عمده آن برنج و کنف و پنبه و کنجد و نیشکر و غلات و صیفی است، این دهستان از 17 آبادی تشکیل شده و 4550 تن سکنه دارد، قراء مهم آن عبارتند از: بالارستم، قلزم کلا، سارزکلا و رکن کلا که خود از 17 آبادی تشکیل گردیده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، رجوع بسفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 46 و 117 شود
ترکی دروغزن، بی بند و بار، ریسمان باز (و در ترکی دروغگو) بی بند و بار، ریسمان باز کسیکه دربالای ریسمان ضخیمی که بربالای دوچوب تیرمتصل واز دوسوی بزمین وصل شده کارهای شگفت انگیز کند
ترکی دروغزن، بی بند و بار، ریسمان باز (و در ترکی دروغگو) بی بند و بار، ریسمان باز کسیکه دربالای ریسمان ضخیمی که بربالای دوچوب تیرمتصل واز دوسوی بزمین وصل شده کارهای شگفت انگیز کند