جدول جو
جدول جو

معنی تالار - جستجوی لغت در جدول جو

تالار
سالن، هال
تصویری از تالار
تصویر تالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تالار
خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد، تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن
فرهنگ لغت هوشیار
تالار
اتاق بزرگ، سالن
تصویری از تالار
تصویر تالار
فرهنگ فارسی معین
تالار
اتاق بزرگ، سالن
تصویری از تالار
تصویر تالار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالار
تصویر سالار
(پسرانه)
رهبر، بزرگ، مهتر، سردار سپاه، فرمانده سپاه، حاکم، شاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
برکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالار
تصویر سالار
ارباب، رئیس
فرهنگ واژه فارسی سره
درخت و ستون بزرگ ستون استون پاغر شمع دیرک تیرک پادیر بالار. تیر کلفت که در پوشش خانه بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالار
تصویر سالار
رئیس، سردار، سالخورده و ریش سفید، بزرگ و مهتر قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالان
تصویر تالان
یونانی سنگی برابر با شست منه پارسی مغولی تاراج
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که آبهای رود خانه ها و چشمه ها و احیانا آب باران در آنجا جمع شود و راکد بماند آبگیر استخر برکه. آبگیر، استخر، برکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتار
تصویر تاتار
نام تیره ای از ترکان فرزندان تاتار خان برادر مغول خان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادار
تصویر تادار
تاقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتار
تصویر تاتار
مغول، هر یک از افراد این قوم، تتر، تتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالان
تصویر تالان
تاراج
واحد اندازه گیری وزن در یونان باستان، واحد پول در یونان باستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالار
تصویر سالار
دارای ویژگی های ممتاز، برجسته، بزرگ و مهتر قوم، بزرگ و پیشرو قافله یا لشکر، سردار،
در کشاورزی دهقان آگاه و کاردیده که به امر آبیاری، وجین کردن و کود دادن زمین رسیدگی کند
سالار بار: رئیس دربار، رئیس تشریفات
سالار بیت الحرام: کنایه از خاتم انبیا
سالار جنگ: فرمانده جنگ، فرمانده سپاهیان در جنگ
سالار خوان: خوان سالار، سفره چی، سرپرست سفره خانه، رئیس آشپزخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دالار
تصویر دالار
نوعی ترشی که با گشنیز ساییده و سرکه درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تادار
تصویر تادار
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
فرهنگ فارسی عمید
نادرست نویسی تالار تالار اطاق بزرگ مستطیلی که غالباً در منازل برای پذیرائی اختصاص داده میشود، سالن، تالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالار
تصویر پالار
تیر بزرگی که در سقف خانه به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتار
تصویر تاتار
نامی که در گذشته به مغول اطلاق می شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
آبگیر، استخر، برکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالان
تصویر تالان
تاراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالان
تصویر تالان
واحد وزنی در یونان قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالار
تصویر سالار
سالخورده، کهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالار
تصویر سالار
سردار، سپهسالار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالار
تصویر کالار
آبکند عمیق که اسب و سوار از آن گذر نتواند کرد، تخته سنگ پهن و نازک، کالب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالار
تصویر کالار
تخته سنگ پهن و نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالار
تصویر بالار
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام، برای مثال به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز / به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه (رودکی - ۵۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالار
تصویر پالار
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پل تالار
تصویر پل تالار
آمفی تئاتر
فرهنگ واژه فارسی سره