جدول جو
جدول جو

معنی تادار

تادار
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
تصویری از تادار
تصویر تادار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تادار

تادار

تادار
نامی است که در رودبار به درخت داغداغان دهند، (از درختان جنگلی ایران حبیب اﷲ ثابتی ص 171)، رجوع به تادانه و توغدان و داغداغان شود
لغت نامه دهخدا

پادار

پادار
آنکه پا دارد: مقابل بی پا، برقرار باقی جایگیر متمکن ثابت، معتبر با اعتبار با آبرو، توانگر ثروتمند، باوفا وفادار پایدار در دوستی، چوبدستی چماق عمود، اسب جلد و چابک، روز بیستم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار

رادار

رادار
دستگاهی است که به کمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیا را معین میکند
فرهنگ لغت هوشیار

جادار

جادار
فراخ وسیع: (اطاق جادار)، رفی که چیز بسیار بتوان درآن جا داد
جادار
فرهنگ لغت هوشیار