- تاسنده
- آنکه بتاسد
معنی تاسنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که بترسد خایف
دونده تند رو، دواننده
کسی که از چیزی بترسد
دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان
تاب دهنده
تاب دهنده
آنکه لاس زند آنکه بازنی یا دختری ملاعبه کند
بیم کننده، ترسنده
موجود، ساکن، حاضر
ورم کرده باد کرده آماهنده
نمو کننده نشو و نماکننده رشد کننده
ساکن مقیم آرام گیرنده، جمع باشندگان
پنبه حلاجی کرده که برای رشتن گلوله کرده باشند پنبه زده شده غند غنده
بازی کننده، مقابل برنده
اینترنت
منفجره
آنکه ببوسد بوسه زننده
آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد
خداوند صاحب
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
آنچه در آب یا باران رطوبت بردارد
واقف آگاه خبردار، عالم بامعرفت، جمع دانندگان. یا قوت (قوه) داننده. قوه عاقله
کسی که چیزی را میتراشد
طعنه و ظنز و بیهوده و مکر و حیله
آراسته و منظم و با طراوت
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
ترواش کننده
آنچه که ترک یابد چیزی که شکاف پیداکند، منفجر شونده
بیهوده محال، تزویر مکر حیله