- تاریض
- آهنگ روزه، سخن آرایی، درنگاندن واداشتن به درنگ
معنی تاریض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر آغالاندن برانگیختن آغالش -1 برانگیختن بر آغالیدن ترغیب کردن تحریک کردن، تعریف کردن، انگیزش تحریک، جمع تحریضات
سخن سربسته گفتن
رخنه نمودن، جدا جدا کردن، قطع کردن بریدن
قطع کردن، پریدن
بیمار داری کردن
نقیص روشن، تیرگی و ظلمت گردک آرایی (گردک حجله حجله زفاف) تیره تار مظلم ظلمانی مقابل روشن، سیاه، نا خردمند، گمراه، عاری از صفا پلید، بد کار سیاهکار، پیچیده مبهم مشکل
بیدار داشتن کسی را بیداراندن بیدار کردن
فرانسوی پهرست مرز بندی، گره زدن
برافروختن آتش افروختن
کشاورزی، کارگر گیری به کار گماری
ثابت گردانیدن، محکم کردن، استوار کردن
شرح وقایع و سرگذشتهای پیشینیان، معین کردن وقت چیزی
بر غلانیدن برانگیختن، آتش افروختن
استوار کردن، حد معین نمودن، افزون کردن فزون کردن، رسا کردن
زمان وقوع یک امر یا حادثه مثلاً در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹،
دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان مثلاً معلم تاریخ،
دوره و زمان معین و معلوم مثلاً تاریخ صفویان،
نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان مثلاً تاریخ بیهقی،
تقویم، گاه شماری مثلاً تاریخ هجری
تاریخ جلالی: تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد
تاریخ رومی: تقویم رومی، تقویمی که مبدا آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است
تاریخ شمسی: تقویم شمسی، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود
تاریخ قمری: تقویم قمری، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود
تاریخ ملکی: تقویم ملکی، تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد
تاریخ میلادی: تقویم میلادی، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود که مبدا آن سال تولد حضرت عیسی است
تاریخ هجری: تقویم هجری، تقویمی که مبدا آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است
تاریخ یزدگردی: تقویم یزدگردی، تقویمی که مبدا آن سال ۶۳۲ میلادی سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است
دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان مثلاً معلم تاریخ،
دوره و زمان معین و معلوم مثلاً تاریخ صفویان،
نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان مثلاً تاریخ بیهقی،
تقویم، گاه شماری مثلاً تاریخ هجری
تاریخ جلالی: تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد
تاریخ رومی: تقویم رومی، تقویمی که مبدا آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است
تاریخ شمسی: تقویم شمسی، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود
تاریخ قمری: تقویم قمری، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود
تاریخ ملکی: تقویم ملکی، تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد
تاریخ میلادی: تقویم میلادی، تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود که مبدا آن سال تولد حضرت عیسی است
تاریخ هجری: تقویم هجری، تقویمی که مبدا آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است
تاریخ یزدگردی: تقویم یزدگردی، تقویمی که مبدا آن سال ۶۳۲ میلادی سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است
به کنایه و به اشاره چیزی گفتن، کنایه زدن، سخن سربسته گفتن، به پهنای چیزی افزودن، عریض کردن
برانگیختن، به شوق آوردن، بر سر میل و رغبت آوردن، وادار کردن
مقابل روشن، تیره و تار، کنایه از پیچیده، درهم، مبهم، مشکل، سیاه، کنایه از بد، کنایه از افسرده، اندوهگین، خشمگین، کنایه از گمراه و پلید
تیره، تار، سیاه
زمان چیزی را معین کردن، عددی که زمان را نشان بدهد، سرگذشت ها و حوادث پیشینیان، جمع تواریخ، باستان (قدیم) درباره ادواری از ازمنه بسیار قدیم بحث می کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال 476 م. خاتمه می یابد
تار، تیره، تاریک برای مثال ای خواجه من جام می ام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی - لغت نامه - تارین)
بریدن، قطع کردن، شعر گفتن در مدح یا ذم کسی، مدح یا ذم کسی گفتن
Bleak, Bleary, Dark, Gloomy, Grim, Shadowed
History
мрачный , мутный , темный , затененный
история
trostlos, verschwommen, dunkel, düster, schattiert
Geschichte
похмурий , розмитий , темний , похмурий , похмурий , затемнений