جمعِ واژۀ عَروض، در علوم ادبی میزان شعر، جمع اعاریض، در علوم ادبی جزء آخر مصراع اول بیت، ناحیه، کرانه و گوشه، راه در کوه، در علوم ادبی مضمون کلام، در علوم ادبی علمی که به وسیلۀ آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی می برند
نوعی موزائیک. (دزی). قسمی تزیین در بنا: چنان معمور شد که چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 439) ، نواری از پارچۀ چین دار. (دزی). از عبارتی که دزی نقل کرده است، نوعی دالان پیچ در پیچ، پیچ خوردن روده هابر یکدیگر. (از بحر الجواهر). رجوع به تعریج شود
کلامی که معنی آن مشکل و پوشیده و پنهان باشد. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مِعراض. سخنهای پوشیدۀ غیرصریح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توریه به وسیلۀ چیزی از چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به معراض شود، مثل و مانند سخن و گفتار. (ناظم الاطباء)