- تادیبی
- گوشمالی فرهیختی منسوب به تادیب. یا حبس (زندان) تادیبی. حبسی است که برای جرم از جنس جنحه معین شده باشد
معنی تادیبی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ادیب بودن
ادب آموختن کسی را از پارسی ادب آموختن فرهیختن، گوشمالیدن گوشمال
ادب کردن، تربیت کردن، کنایه از تنبیه کردن
کمابیش، کم و بیش
حقوقی
ظلمات
طراوت
دهنادی ابتدائی، مرتب و با ترتیب منسوب به ترتیب. یا غسل ترتیبی. غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شانه راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شانه چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی
احتمالی، نزدیک به حقیقت و تخمینی
گرزشی کیفر برای بزه های کوچک منسوب به تکدیر یا حبس تکدیری. حبس برای بزه های کوچک از دو تا ده روز
از مردم تاجیک، اهل تاجیکستان، لهجه ایست ایرانی
تیرگی سیاهی ظلمت، گرفتگی در هم فرو رفتن خطوط چهره بر اثر خشم و غم خشمگین شدن، جهل نادانی بی خبری
منسوب به تاریخ: جنبه تاریخی داستان تاریخی، قابل درج در تاریخ: (این واقعه تاریخی است)
جمع تادیب
زینهاری منسوب و مربوط به تامین. اقدامات تامینی
آنکه در امتحان نمره کم بیاورد
پر آبی سیرابی آبداری، تازگی طراوت، شادی شادمانی
تیرگی، سیاهی، گرفتگی چهره در اثر خشم یا اندوه، جهل، نادانی، بی خبری، آشفتگی
قدیمی، بسیار قدیمی، سزاوار ثبت شدن در تاریخ
منسوب به تجدید، شاگردی که از عهده امتحان چنان که باید برنیامده و باید دوباره امتحان دهد
تری و تازگی، طراوت
تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، کنایه از پیچیدگی، کنایه از گمراهی، کنایه از ناراحتی، افسردگی
Destructive
Bleakness, Darkness, Gloominess, Murkiness
Historical
Compound
Approximate
Joviality, Cheerfulness, Cheeriness, Friskiness, Mirthfulness, Joyfulness
сложный
разрушительный
уныние , тьма , мрак
исторический
приблизительный
веселость , игривость , весёлость , радость , радостность