- تا
- گاهی در شماره کردن بعدد (تا) الحاق میکنند، دوتا، هزارتا، هزار هزار تا و این (تا) چیزی بر معنی عدد نمی افزاید و بمعنی خمیدگی کاغذ و پارچه که آنرا تاء هم میگویند
معنی تا - جستجوی لغت در جدول جو
- تا
- عدد، شمار
- تا
- مثل، مانند
- تا
- تار، مو، تار، سیم
- تا
- تخته، ورق، طاق، طاقه
- تا
- به معنی نهایت و انتها
- تا
- اگر، مگر، همین که، بی درنگ، عاقبت، زنهار، مبادا
- تا
- خمیدگی کاغذ و پارچه، شکن، لا، ورق، فرد، یک، نقیض جفت، لنگه چیزی، نیمه بار
- تا
- برای بیان آخر و انتهای چیزی مثلاً از مشهد تا تهران
عدد در ترکیب با اعداد مثلاً دو تا، سه تا، چهار تا، واحد شمارش پارچه و لباس
خمیدگی چیزی مانند کاغذ و پارچه، چین، لا، تاه
لنگه، نظیر، مانند مثلاً هر دونفرشان تای هم هستند، بداخلاق و پرادعا، نیمۀ بار
مقابل پود، تار، رشتۀ ریسمان، تار مو، در موسیقی سیم یا مفتول سازهای زهی،برای مثال مغنی ملولم دوتایی بزن / به یکتایی او که تایی بزن (حافظ - ۱۰۵۸)
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
تا شدن: دولا شدن، خم شدن، خمیده شدن
تا کردن: دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن
تا دادن: دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن، تا کردن
بد تا کردن: بد رفتار کردن با کسی
خوب تا کردن: خوب رفتار کردن با کسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
افسر پادشاهان، تاج شاهان، گیاهی گیاهی زینتی از خانواده آلاله با گلهای زیبای واژگون