جدول جو
جدول جو

معنی تا

تا
برای بیان آخر و انتهای چیزی مثلاً از مشهد تا تهران
عدد در ترکیب با اعداد مثلاً دو تا، سه تا، چهار تا، واحد شمارش پارچه و لباس
خمیدگی چیزی مانند کاغذ و پارچه، چین، لا، تاه
لنگه، نظیر، مانند مثلاً هر دونفرشان تای هم هستند، بداخلاق و پرادعا، نیمۀ بار
مقابل پود، تار، رشتۀ ریسمان، تار مو، در موسیقی سیم یا مفتول سازهای زهی، برای مثال مغنی ملولم دوتایی بزن / به یکتایی او که تایی بزن (حافظ - ۱۰۵۸)
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
تا شدن: دولا شدن، خم شدن، خمیده شدن
تا کردن: دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن
تا دادن: دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن، تا کردن
بد تا کردن: بد رفتار کردن با کسی
خوب تا کردن: خوب رفتار کردن با کسی
تصویری از تا
تصویر تا
فرهنگ فارسی عمید