جدول جو
جدول جو

معنی تئوفیل - جستجوی لغت در جدول جو

تئوفیل
(تِ ءُ)
مستشار حقوقی یونان و یکی از نویسندگان مجموعۀ قوانین ژوستینین است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توفیق
تصویر توفیق
(پسرانه)
موفقیت، کامیابی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
نقشه و تصویر ساختمان که یک طرف آن را نشان بدهد، مثل اینکه آن را از میان بریده باشند، میلۀ استاندارد با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(تِ ءُ)
مورخ بیزانسی 750-817 میلادی) است. وی به تبعیت از عقاید ’لئون ارمنی’ دست بمبارزۀ شدیدی علیه ’ایکونوکلاست ها’ زد و تبعید شد و بسال 817 در ’ساموثراس’ درگذشت. کلیسای یونان وی را در ردیف قدیسان قرار داد. وی نویسندۀ تاریخی است که از سال 284 تا 813 میلادی را محتوی است. تاریخ مذکور یکی از اسناد مهم بشمار می آید. رجوع به ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 96، 377، 488، 490 و 517 و احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 184 وقاموس الاعلام ترکی و یشتها ج 2 ص 244 (تئوفانس) شود
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
یا ثوفیل. امپراطور بیزنطیا (842- 829 میلادی) او در برابر حملۀ خلفای عباسی به آن سرزمین مدتی مقاومت کرد لیکن آخر کار عموریه را از دست بداد
ثؤفیل. اسقف انطاکیه، یکی از آباء کنیسه. مولد او در اوائل مائۀ دوم میلادی و وفات او بسال 190 میلادی است
لغت نامه دهخدا
(مِ زُ)
بافتی که فضای داخلی برگ را که بین دو طبقۀ اپیدرم فوقانی و تحتانی است فرا گرفته است. (از دائره المعارف کیه). در بین دو طبقه اپیدرم برگ (اپیدرم برگ فوقانی و اپیدرم تحتانی) سلولهائی با جدار نازک و گلوسیدی (سلولزی) دیده میشود که حاوی مقدار زیادی دانه های کلروپلاست میباشند و پارانشیم کلروفیلی برگ را تشکیل میدهند این سلولها بافت مزوفیل یا پارانشیم نام دارند و عمل تحلیل و کربن گیری و تولید شیرۀ پرورده و قند بوسیلۀ این بافت صورت میگیرد. بافت مزوفیل (پارانشیم برگ) در اغلب برگها هتروژن میباشدیعنی از دو نوع پارانشیم: نردبانی و متخلخل (حفره ای) که کاملاً از یکدیگر مشخص و متمایزند تشکیل یافته است، برگ اغلب نباتات دولپه ای و برخی از تک لپه ایها از این دسته بشمار میروند و بطور کلی برگهای دووجهی نام دارند ولی در برخی ازدو لپه ایها و غالب تک لپه ایها و کاجها بافت مزوفیل در برگها یکنواخت و مشابه است و هموژن نامیده میشود و سلولهای مزوفیل این گونه نباتات گرد و یا چند وجهی است و ضمناً برگهائی که دارای این نوع مزوفیل هستند برگهای مرکزی نام دارند. پارانشیم مادگی گیاهان نیز از نوع پارانشیم کلروفیلی است و مزوفیل نامیده میشود زیرا اصولاً مادگی گیاهان از برگهای تغییر شکل یافته ای به نام کارپل بوجود آمده است. (از گیاه شناسی ثابتی ص 335 و 336 و 419)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
افزون کردن چیزی را. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فی یَ)
تنوفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تِ ءُ)
مأخوذ از فرانسه و متداول در کتب علمی فارسی امروز، منسوب به تئوری. راجع و متعلق به علم نظری: احکام تئوریک هنگامی ارزنده اند که در عمل بکار آیند. رجوع به تئوری شود
لغت نامه دهخدا
به ضبط مرحوم دهخدا: تئوفیل، امپراتور روم شرقی (829-842 میلادی) است، وی در اجرای عدالت سختگیر و بی رحم و در فنون نظامی سرداری بلندپایه بود، او در توسعۀ امپراتوری روم شرقی اقداماتی کرد، (از لاروس)، در سنۀ 223 هجری قمری با مسلمین جنگ کرد به زمان معتصم عباسی، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به تئوفیل و ثئوفیل و مجمل التواریخ ص 137 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغفیل
تصویر تغفیل
فرناساندن، فرناسیده دانستن فرناک دانستن سویساندن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز کردن درازاندن، مولش دادن، دراز گفتن دراز گویی، دراز سرایی، دراز نویسی، دراز کردن طول دادن طولانی کردن، دراز گفتن، دراز گویی، جمع تطویلات. یا تطویل بلاطائل. دراز گویی بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویل
تصویر تعویل
اعتماد و تکیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دارا کردن توانگری کردن، به توان رساندن مال کردن بقوه دور سانیدن عددی را درنفس خودضرب کردن،جمع تمویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنویل
تصویر تنویل
عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویل
تصویر تقویل
فروخواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توفیق
تصویر توفیق
سازگار گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
بیاراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیل
تصویر تسفیل
پست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشویل
تصویر تشویل
کم شدن شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطفیل
تصویر تطفیل
انگل پروری
فرهنگ لغت هوشیار
فرور دگرگونی، افزودن بسیار کردن، گرد آوردن دارایی دارا شدن، هده دادن (هده هوده حق)، پس انداز زیاد کردن اضافه کردن افزودن، حق کسی را تمام دادن، اندوختن مال کسب کردن گرد کردن، بسیار شدن، تفاوت، آنچه در اجاره از آن فایده بردارند، جمع توفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفیل
تصویر ترفیل
پر کردن چاه را از آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویل
تصویر ترویل
چرباندن چرب کردن با روغن، آبدادن پیش از رسیدن به زن، چکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
برگردانیدن، تغییر و تبدیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفیل
تصویر تحفیل
گرد آوردن، آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تئوری
تصویر تئوری
علم نظری، فرضیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوفیل
تصویر کلوفیل
فرانسوی سبزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
فرانسوی نیمرخ، برش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروتیل
تصویر تروتیل
خیس و تر بر اثر آب یا باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تئوریک
تصویر تئوریک
((تِ ئُ))
مربوط به نظریه، غیرتجربی، نظری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروفیل
تصویر پروفیل
((پُ رُ))
نقشه و تصویری که مقطع طولی ساختمان یا سازه را نشان دهد، میله استاندارد فلزی با مقطع ثابت و طول زیاد که در ساختمان سازی و ماشین سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توفیق
تصویر توفیق
بهروزی، پیروزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحویل
تصویر تحویل
بهره برداری
فرهنگ واژه فارسی سره
نظری
متضاد: عملی
فرهنگ واژه مترادف متضاد