- تأخر ((تَ أَ خُّ))
- پس ماندن، عقب افتادن
معنی تأخر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سپسی
مسخرگی، تمسخر
بزرگی نمودن
برابر باد ایستادن، پشت به باد دادن
واپس شدن، پس ماندن پس ماندن
بزرگی نمودن، بزرگ منشی کردنبرای مثال که مؤمن دور باشد از تکبر / نبینی ذره ای در وی تفخر (شاه نعمت الله ولی - ۷۵۶)
عقب افتادن، دنبال ماندن، واپس ماندن، عقب ماندگی
رام گشتن، کار بی مزد کردن، به کار بی مزد گرفتن، ریشخند کردن
رام شدن، بی مزد کار کردن
ریشخند، استهزا، برای مثال گر لطیفی زشت را در پی کند / تسخری باشد که او بر وی کند (مولوی - ۱۹۸)